اُبژه و روابط ابژه ای چیست؟
اصطلاح ابژه را اولین بار زیگموند فروید در سال 1905 وضع کرد. این واژه برای بیان این حقیقت به کار می رود که برخی اوقات افراد دیگران را آن طور که واقعاً هستند ادراک نمی کنند بلکه آنان را بر مبنای تصورات خود ادراک می کنند. این امر به گونه ای است که انگار آن ها با یک شخصیت خیالی دو بعدی در ذهنشان رابطه دارند تا با یک شخص واقعی چند بعدی این شخص واقعی دارای آمیزهای از خصلت ها و ویژگی های مطلوب و نامطلوب است.
اهداف درمان روابط اُبژه
درمان روابط اُبژه روی کمک به افراد برای شناسایی و کاوش نقص در کارکردهای بینفردیشان تمرکز دارد و روی روشهایی تمرکز دارد که روابط را میتوان بهبود داد. یک درمانگر میتواند به مردم کمک کند تا درک کنند چگونه روابط اُبژهی کودکی روی هیجانها، انگیزهها و روابط فعلیشان اثر دارد و چگونه در مشکلاتی که فرد با آن روبرو میشود حضور دارند.
جنبههایی از خود که دوپاره یا سرکوب شده است در طول درمان به پرتوی آگاهی آورده میشود. افراد میتوانند این جنبههای خودشان را مورد بررسی قرار دهند تا وجودی اصیلتر تجربه کنند.
یک درمانگر روابط اُبژه همچنین میتواند به افراد یاری دهد تا راههایی برای یکپارچه کردن وجوه «خوب» و «بد» اُبژههای درونی بیابند که موجب میشود فرد قادر باشد تا دیگران را واقعیتر ببیند. این رویکرد همچنین میتواند به افراد کمک کند تا تعارضهای درونی کمتری تجربه کنند و قادر باشند تا با دیگران به شکل همهجانبهتری ارتباط برقرار کنند.
ابژه خیالی ممکن است به غلط در دو انتهای پیوستار خوب یا بد در نظر گرفته شود خوب و بد در معنای مطلق آن کاملا خوب و کاملا بد. حتی میتواند بسته به شرایط و محیط میان این دو به سرعت جا به جا شود.
این ابژه خیالی ممکن است عاملی در نظر گرفته شود که میتواند همه خواسته ها و نیازهای بیمار را برآورده سازد که می تواند برای بیمار وسوسه انگیز یا دل فریب تصور شود اما در همان حال به گونه ای ظاهر می شود که این ویژگی مطلوب را از بیمار دریغ می کند.که می تواند طرد کننده برداشت شود.
بدین ترتیب این ابژه که اغلب ابژه بد نامیده می شود بیشتر وقت ها به طور همزمان هم وسوسه گر و هم طرد کننده برداشت میشود گونههای نخستین خیالی متعلق به ابژه خاص در هر شخص توسط بافته ای از تجارب خوب و بد شدید هیجانی که خیلی زود در زندگی رخ می دهند حتی در سال اول زندگی تاثیر می پذیرند.
سناریوی زیر که جذابیت رمانتیک را در نگاه اول به تصویر می کشد نمونه سودمندی از یک ابژه خیالی ارائه می دهد:
آقایی در یک مهمانی خانم جذابی را از میان شلوغی در آن سوی اتاق میبیند او ظاهر و حرکات این خانم را از دور دست مشاهده و برداشتی آنی از وی در ذهنش شکل می دهد. تلقی او از این خانم همچون الهه زندگی که می تواند پنجره ای رو به سوی خوشبختی ابدی و کامروایی جنسی نامحدود به روی او باز کند.
در نتیجه قهرمان داستان ما این خانم را لبریز از قدرتی عظیم ویژگی های دگرگون ساز در زندگی می کند این کیفیات به وضوح عجیب و غیر ممکن هستند، ما همه می دانیم که این خانم به احتمال زیاد درست مثل هر فرد دیگری آمیزه ای از ویژگیهای شخصیتی مطلوب و نامطلوب است اما برای قهرمان ما موجودی سحر آمیز و ماورایی است از این رو طبیعی است وقتی که پا پیش می گذارد تا خودش را معرفی کند بی قرار و مضطرب ناگهان سکندری می خورد در جلوی دیدگان الهه آرزوها نقش بر زمین می شود و خجالت زده فقط نگاه می کند این خانم هم کرکر به بدبیاری او می خندد.
قهرمان در حالیکه از خجالت آب می شود یک پا دارد دوتای دیگر هم قرض میگیرد و فرار را بر قرار ترجیح می دهند و این جا است که احساس ناراحتی و طرد شدگی در او پدیدار می شود. این مثال هم نادرستی ابژه در ذهن قهرمان داستان ما را نشان می دهد و هم نادرستی ویژگی های وسوسه گر و طردکننده را که توسط قهرمان ما حمل بر این خانم شده بود. اضطراب او درنتیجه ادراک نادرست از آن زن بود.
ادراکات نادرست میتوانند به طور ناهوشیار ارتباطات کلامی و غیرکلامی را تحت تاثیر قرار بدهند. تاثیر و سیر برخی تعاملات خاص و حتی کل روابط را متاثر سازند. همانطور که زمان سپری می شود قسمت های واقعی همسران آشکار و نادرستی تخیلات قابل رویت می شوند.بنابراین چهبسا تعجب آور نباشد شخصی که شاید سالیان دراز عاشقانه به کسی علاقمند بوده روزی چنین بگویند: “من اصلا فکر نمی کنم که حتی شادی را واقعا شناخته باشم انگار طی 6 سال گذشته با یک غریبه زندگی می کردم”.
ابژه انتقالی
همه ی ما در دوران کودکی آبجکت هایی داشته ایم که بعضی آنها فقط مانند میمون سیمی شیر داده اند و بعضی هم توانسته اند علاوه بر تغذیه مانند میمون پارچه ایی برای ما فضای امنی به وجود بیاورند. مجموع روابط ما با این آبجکت ها است که خود ما را به وجود می آورند. به این ابژه ها ابژه های انتقالی می گویند.
معمولا وقتی که مادر نیست کودک نیاز دارد یک بازنمایی از مادر داشته باشد و به کمک این بازنمایی ذهنی یک محیط امن ذهنی برای خود ایجاد می نماید.
درمان روابط اُبژه به طور معمول نیاز به زمان طولانیتری از دیگر اشکال درمان دارد. ممکن است سالها به طول بیانجامد. در حالیکه این زمان طولانی برای گسترهی خاصی از مسائل مزمن ضروری است، اشکال کوتاهتر درمان نیز میتواند برای مسائلی که اخیراً شروع شدهاند مفیدتر باشد. رویکرد روابط اُبژه میتواند به خاطر همین زمان طولانی، هزینهبر نیز باشد.
برخی افراد رویکردهای راهبرد-محور را ترجیح میدهند و بنابراین مدل غیر-مستقیم رویکرد روابط اُبژه ممکن است برای آنها دشوار باشد. همچنین در برخی موارد همچون افرادی که تجربهی اعتیاد دارند یا شرایط دیگری که ممکن است منجر به خود-آسیبرسانی یا دیگر-آسیبرسانی شود، نتایج سریعتر میتواند در نظر گرفته شود.
رویکرد غیر-مستقیم روابط ابژه برای چنین موارد و شرایطی مناسب نیست. با وجود این، زمانی که فرد توانست نشانههای بحرانی را از سر بگذراند، میتواند برای اینکه تعیین کند چگونه روابط گذشتهاش با افرد مهم زندگی در شرایط کنونی دخیل است از درمان روابط اُبژه بهره ببرد.
درمان این قابلیت را دارد تا به بیماران کمک کند خودشان و دیگران را به طور واقع بینانه ببینند و این فرصت را به آنها می دهد تا با دیگران آنطور که واقعاً هستند نه آن طور که تصور میکنند رابطه برقرار کنند.
گردآوری: بخش روانشناسی موزستان