» فرهنگ و هنر » هنر و هنرمند » رافائل سانزیو : نقاشی که هنر رنسانس را به اوج رساند
هنر و هنرمند

رافائل سانزیو : نقاشی که هنر رنسانس را به اوج رساند

۱۴۰۳/۱۰/۰۸ 002

در بیوگرافی رافائل سانزیو به بررسی زندگی و آثار یکی از بزرگترین هنرمندان رنسانس، رافائل سانزیو، پرداخته می‌شود. او با نقاشی‌های معروف خود، به ویژه مادوناها و نقاشی‌های دیواری، تأثیر زیادی در دنیای هنر گذاشت. در این مقاله از موزستان، جزئیات بیشتری درباره زندگی و دستاوردهای این استاد بزرگ خواهید خواند. 

 

سفری به دنیای رافائل سانتیو: آثار و زندگی نقاش محبوب رنسانس

ویژگی‌های هنری رافائل,آثار معروف رافائل

 

بیوگرافی رافائل سانزیو 

رافائل سانزیو (سانتیو)، معمولاً با نام کوچک خود (به ایتالیایی رافائلو) شناخته می‌شود (6 آوریل یا 28 مارس 1483 – 6 آوریل 1520)، یک نقاش و معمار ایتالیایی از دوره رنسانس عالی بود که به دلیل کمال و ظرافت نقاشی‌ها و طراحی‌هایش ستایش می‌شود. او به همراه میکل آنژ و لئوناردو دا وینچی، سه‌گانه سنتی استادان بزرگ آن دوره را تشکیل می‌دهند.

 

رافائل بسیار پربار بود و با وجود مرگ زودهنگامش در سی و هفت سالگی، آثار فراوانی از او باقی مانده است، به‌ویژه در واتیکان. او در طول زندگی خود بسیار تأثیرگذار بود، اما پس از مرگ او، تأثیر رقیب بزرگش میکل آنژ گسترده‌تر بود تا قرن‌های 18 و 19، زمانی که ویژگی‌های آرام‌تر و هماهنگ‌تر او دوباره به‌عنوان بالاترین الگوها در نظر گرفته شدند.

 

شغل او به‌طور طبیعی به سه مرحله و سه سبک تقسیم می‌شود که برای اولین بار توسط جورجیو وازاری توصیف شده است: سال‌های اولیه او در اومبریا، سپس دوره تقریباً چهار ساله (از 1504 تا 1508) جذب سنت‌های هنری فلورانس، و سپس دوازده سال آخر پرکار و پیروزمندانه او در رم، کار برای دو پاپ و نزدیکان آن‌ها.

 

در سال 1491، مادرش ماگیا درگذشت و پس از آن پدرش (که قبلاً ازدواج مجدد کرده بود) در 1 اوت 1494 درگذشت. رافائل یتیم یازده ساله، تحت سرپرستی رسمی بارتولومئو، تنها عموی پدری‌اش قرار گرفت که کشیش بود و بعداً با نامادری‌اش وارد دعوای حقوقی شد. او احتمالاً همچنان با نامادری خود زندگی می‌کرد، زمانی که به‌عنوان شاگرد با یک استاد زندگی نمی‌کرد. او قبلاً استعداد خود را نشان داده بود، طبق گفته جورجیو وازاری، که می‌گوید رافائل “کمک بزرگی برای پدرش” بوده است. یک نقاشی خودنگاره درخشان از دوران نوجوانی او، استعداد زودرس او را نشان می‌دهد. کارگاه پدرش ادامه داشت و ظاهراً رافائل، احتمالاً همراه با نامادری‌اش، از سنین بسیار پایین در مدیریت آن نقش داشت. در اوربینو، او با آثار پائولو اوچلو، نقاش دربار سابق (متوفی 1475)، و لوکا سیگنورلی، که تا سال 1498 در شهر نزدیک سیتا دی کاستلو مستقر بود، آشنا شد.

 

بر اساس گفته های وازاری، پدر رافائل او را “با وجود اشک های مادرش” به عنوان کارآموز در کارگاه پیرو پروجینو، استاد اومبریایی قرار داد. شواهد کارآموزی فقط از وازاری و یک منبع دیگر به دست آمده است و مورد مناقشه قرار گرفته است – مادرش در هشت سالگی او درگذشت، که برای شروع کارآموزی بسیار زود است. یک نظریه جایگزین این است که او حداقل بخشی از آموزش خود را از تیموتیو ویتی دریافت کرده است که از سال 1495 به عنوان نقاش دربار در اوربینو فعالیت می کرد.

 

اما اکثر مورخان مدرن بر این باورند که رافائل حداقل از حدود سال 1500 به عنوان دستیار پروجینو کار می کرد. تأثیر پروجینو بر کارهای اولیه رافائل کاملاً مشهود است: “احتمالاً هیچ شاگرد نابغه دیگری به اندازه رافائل آموزه های استادش را جذب نکرده است”، به گفته ولفلین. وازاری نوشت که تشخیص دست آنها در این دوره غیرممکن بود، اما بسیاری از مورخان هنر مدرن ادعا می کنند که بهتر عمل می کنند و دست او را در مناطق خاصی از آثار پروجینو یا کارگاه او تشخیص می دهند.

 

علاوه بر نزدیکی سبک، تکنیک‌های آنها نیز بسیار شبیه هستند، برای مثال، رنگ ضخیم، استفاده از یک محیط رزین روغنی، در سایه‌ها و لباس‌های تیره، اما روی نواحی گوشت بسیار نازک است. مقدار اضافی رزین در رنگ روغن اغلب باعث ترک خوردن مناطقی از رنگ در آثار هر دو استاد می شود.

 

کارگاه پروجینو هم در پروجا و هم در فلورانس فعال بود، شاید دو شعبه دائمی را حفظ می کرد. رافائل در سال 1501 به عنوان یک “استاد” توصیف می شود، یعنی کاملاً آموزش دیده است.

 

اولین اثر مستند او، محراب بارونسی برای کلیسای سنت نیکولاس تولنتینو در سیتا دی کاستلو، شهری در نیمه راه بین پروجا و اوربینو بود. اوانجلیستا دا پیان دی مَلِتو و که برای پدرش کار می کرد نیز در کمیسیون نامگذاری شد. این اثر در سال 1500 سفارش داده شد و در 1501 به پایان رسید. اکنون فقط چند قسمت بریده شده و یک نقاشی مقدماتی باقی مانده است.

 

در سال‌های بعد، او برای دیگر کلیساهای آنجا مانند «مصلوب شدن موند» (حدود 1503) و «ازدواج باکره بررا» (1504) و برای پروجا مانند محراب اودی نقاشی‌هایی انجام داد. او به احتمال زیاد در این دوره از فلورانس نیز بازدید کرد. اینها آثار بزرگی هستند، برخی به صورت فرسکو، جایی که رافائل با اطمینان و در سبک نسبتاً ایستا پروجینو به تنظیم آثار خود می پردازد.

 

او همچنین در این سالها بسیاری از نقاشی های کابینتی کوچک و نفیس را نقاشی کرد، احتمالاً بیشتر برای خبره های دربار اوربینو، مانند سه لطف و سنت مایکل، و شروع به نقاشی مریم باکره و پرتره کرد.

 

در سال 1502، او به دعوت پینتوریکو، یکی دیگر از شاگردان پروجینو، به سیه‌نا رفت، «او دوست رافائل بود و می‌دانست که او یک نقاش با بالاترین کیفیت است» تا به کارتون‌ها و به احتمال زیاد طرح‌ها برای مجموعه فرسکو در کتابخانه پیکولومینی در کلیسای جامع سیه‌نا کمک کند. او به طور آشکار حتی در این مرحله اولیه از دوران حرفه ای خود بسیار مورد تقاضا بود.

 

ویژگی‌های هنری رافائل,آثار معروف رافائل

 

تأثیر فلورانس

رافائل که زندگی‌اش به نوعی “کوچ‌نشینی” بود و در مکان‌های مختلف شمال ایتالیا فعالیت می‌کرد، بخش قابل توجهی از زمان خود را در فلورانس گذراند، به ویژه از حدود سال 1504. با اینکه معمولاً از دوره‌ای فلورانسی در حدود 1504 تا 1508 صحبت می‌شود، او هرگز به طور دائمی در فلورانس زندگی نکرد. او ممکن است برای تأمین منابع مورد نیاز خود به فلورانس سفر می‌کرد. نامه‌ای از مادر دوک آینده اوربینو به گونفالونیری فلورانس در اکتبر 1504 وجود دارد که در آن از رافائل به عنوان نقاشی با استعداد یاد شده که قصد دارد مدتی در فلورانس بماند و هنر خود را ارتقا دهد.

 

رافائل توانست تأثیرات هنری فلورانس را جذب کند و در عین حال سبک شخصی خود را حفظ کند. آثار دیواری او در پروجیا در حدود 1505 نشان‌دهنده تغییرات جدید در ویژگی‌های شخصیت‌ها است که ممکن است تحت تأثیر فرا بارتولومئو، دوست رافائل، باشد. در این دوره، مهم‌ترین تأثیرات از لئوناردو دا وینچی دیده می‌شود، که در سال‌های 1500 تا 1506 به فلورانس بازگشته بود. شخصیت‌های رافائل در این زمان پیچیدگی و حرکات پویاتری پیدا می‌کنند. او همچنین در این سال‌ها نقاشی‌هایی از مردان برهنه در حال جنگ، یکی از دغدغه‌های هنری آن دوران در فلورانس، کشید.

 

یکی دیگر از آثاری که تأثیر لئوناردو را نشان می‌دهد، پرتره‌ای از یک زن جوان است که از ساختار هرمی “مونا لیزا” الهام گرفته، اما همچنان به سبک رافائل باقی مانده است. این تأثیرات در آثار دیگر رافائل مانند “خانواده مقدس” نیز دیده می‌شود، جایی که او ساختار هرمی را در ترکیب‌های خود گنجاند. همچنین در نقاشی‌هایی مانند “لدا و قو” که به نوعی از اثر گمشده لئوناردو الهام گرفته، به استفاده از تکنیک‌های کنتراپوستو پرداخته و به‌ویژه مدل‌سازی سوماتو لئوناردو را در نقاشی‌های خود پیاده کرده است.

 

رافائل با اینکه از آثار میکل‌آنژ آگاه بود، در بسیاری از آثار خود به سمت سبک متفاوتی حرکت کرد. در نقاشی معروفش “عروج مسیح”، او از ساختارهای کلاسیک برای گسترش شخصیت‌ها در فضای جلوی اثر استفاده کرده است، هرچند که این کار به طور کامل موفق نبوده است. اگرچه بسیاری از آثار رافائل در آن زمان تحسین شده بودند، آثار او در ادامه مسیر هنری‌اش کمتر تحت تأثیر سبک‌های لفظی و کلاسیک قرار گرفتند.

 

اتاق‌های رافائل در واتیکان

رافائل تا پایان سال 1508 به رم نقل مکان کرد و در آنجا باقی زندگی خود را سپری کرد. او به دعوت پاپ جدید، ژولیوس دوم، که ممکن است به توصیه معمارش دوناتو برامانته بوده باشد، به رم آمد. برخلاف میکل آنژ که پس از دعوت اولیه‌اش مدتی در رم معطل ماند، رافائل بلافاصله مأمور شد تا کتابخانه خصوصی پاپ در کاخ واتیکان را با نقاشی‌های دیواری تزئین کند. این مأموریت بسیار بزرگتر و مهم‌تر از هر پروژه‌ای بود که او پیش از آن دریافت کرده بود.

 

اولین اتاق از مجموعه «اتاق‌های رافائل» که به «اتاق امضا» معروف است، تأثیر زیادی بر هنر رم گذاشت و هنوز هم به عنوان بزرگ‌ترین شاهکار او شناخته می‌شود. این اتاق شامل نقاشی‌های برجسته‌ای مانند «مدرسه آتن»، «پارناسوس» و «مناظره» است. پس از آن، رافائل نقاشی اتاق‌های دیگر را نیز بر عهده گرفت و به تدریج با کمک دستیاران ماهر خود، این پروژه‌ها را به پایان رساند.

 

رافائل تحت تأثیر آثار میکل آنژ، به ویژه سقف کلیسای سیستین، قرار گرفت. گفته می‌شود که برامانته او را به طور پنهانی وارد داربست کرد و اولین بخش تکمیل شده سقف کلیسای سیستین در سال 1511 به نمایش گذاشته شد. رافائل که توانایی خود را در جذب تأثیرات هنری و تطبیق آنها با سبک شخصی‌اش نشان داده بود، به خوبی از این چالش استفاده کرد و در نقاشی‌های خود، به ویژه در «مدرسه آتن»، از آثار میکل آنژ الهام گرفت. این تأثیرات در شخصیت‌های نقاشی‌ها و همچنین ترکیب‌های پیچیده آثار او مشهود است.

 

در حالی که میکل آنژ رافائل را متهم به سرقت هنری کرد، بسیاری از منتقدان هنر به نحوه ترکیب آثار رافائل و هماهنگی آنها با سبک شخصی او واکنش‌های مثبت نشان دادند. اتاق‌های رافائل اکنون به عنوان نمونه‌هایی از هنر کلاسیک رنسانس و یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای این دوران شناخته می‌شوند. این آثار تصویری ایده‌آلیزه از فرم‌های انسانی را ارائه می‌دهند و ترکیب‌ها به گونه‌ای طراحی شده‌اند که به‌طور طبیعی و بدون تلاش نمایان می‌شوند.

پروژه‌های دیگر رافائل

پروژه‌های واتیکان بخش زیادی از وقت رافائل را به خود اختصاص داد، اما او همچنان به نقاشی پرتره‌ها و آثار دیگر ادامه داد. برخی از معروف‌ترین پرتره‌های او شامل پرتره‌های پاپ ژولیوس دوم و جانشین او، پاپ لئو دهم، بودند که اولی از بهترین آثار رافائل به شمار می‌آید. علاوه بر این، رافائل پرتره‌هایی از دوستانش همچون کاستیگلیونه و اعضای دایره فوری پاپال نیز نقاشی کرد.

 

رافائل تحت فشار حاکمان مختلف، از جمله فرانسوای اول فرانسه، دو نقاشی به عنوان هدیه دیپلماتیک به او ارائه داد. همچنین برای آگوستینو چیگی، بانکدار ثروتمند و خزانه‌دار پاپ، نقاشی «گالاتیا» را خلق کرد و تزئینات دیواری بیشتری را برای ویلا فارنسینا طراحی کرد. در همین راستا، دو نمازخانه در کلیساهای سانتا ماریا دلا پاسی و سانتا ماریا دل پولو نیز به نقاشی‌های او مزین شد. علاوه بر این، برخی از تزئینات ویلا ماداما نیز طراحی شدند که کار در این ویلاها توسط کارگاه رافائل انجام شد.

 

یکی از مهم‌ترین پروژه‌های رافائل، کارتون‌های او بود که برای پارچه‌های دیواری صحنه‌هایی از زندگی‌های سنت پیتر و سنت پل را نشان می‌داد. این کارتون‌ها به بروکسل فرستاده شدند تا در کارگاه پیر ون آئلست بافته شوند. ممکن است رافائل پیش از مرگش مجموعه تکمیل‌شده را مشاهده کرده باشد.

 

رافائل همچنین لوجیا واتیکان، گالری باریک و بلند که با گروتسک‌های رومی تزئین شده بود، طراحی و نقاشی کرد. علاوه بر این، او تعدادی محراب مهم مانند «وهم‌آلودگی سنت سسیلیا» و «مادونا سیستین» را خلق کرد. آخرین کار رافائل که بر روی آن کار می‌کرد، نقاشی «تجلّی» بود که به همراه «ایل اسپاسیو»، مسیر هنر رافائل را به سمت باروک اولیه و مانریسم نشان می‌دهد.

 

کارگاه رافائل

وازاری گزارش می‌دهد که رافائل کارگاهی بسیار بزرگ و فعال داشت که شامل حدود پنجاه شاگرد و دستیار بود. این کارگاه احتمالاً بزرگ‌ترین تیمی بود که تحت نظر یک نقاش استاد جمع‌آوری شده و بسیار بیشتر از حد معمول بود. این تیم شامل هنرمندان برجسته‌ای از سراسر ایتالیا بود که احتمالاً به‌طور مستقل با تیم‌های خود در پروژه‌های مختلف همکاری می‌کردند. علاوه بر این، در کارگاه رافائل شاگردان و کارگران ماهری هم مشغول به کار بودند. با این حال، اطلاعات دقیقی از نحوه چیدمان کارگاه و ترتیبات داخلی آن در دسترس نیست، جز خود آثار هنری که اغلب تشخیص دست رافائل از دست شاگردانش دشوار است.

 

مهم‌ترین چهره‌های کارگاه رافائل شامل جولیو رومانو و جیانفرانچسکو پنی بودند. جولیو رومانو، که در زمان مرگ رافائل تنها حدود بیست و یک سال داشت، یکی از برجسته‌ترین شاگردان او بود و بسیاری از نقاشی‌ها و آثار دیگر رافائل را به ارث برد. پنی که از اساتید فلورانسی بود، نیز پس از مرگ رافائل کارگاه را ادامه داد، هرچند به شهرت جولیو نرسید. دیگر هنرمندان مهم کارگاه شامل پرینو دل واگا و پولیدورو دا کاراواجو بودند. پولیدورو که پیش از این کارگر ساده‌ای در کارگاه بود، بعدها به نقاشی برجسته تبدیل شد.

 

کارگاه رافائل به گفته وازاری، از سازمان‌دهی بسیار خوبی برخوردار بود و رافائل مهارت‌های فراوانی در حل مشکلات و مشاجرات با حامیان و دستیارانش داشت. برخلاف روابط پرتنش میکل آنژ با همکاران و حامیانش، رافائل توانست یک محیط کاری هماهنگ و کارآمد بسازد. بسیاری از آثار دیواری و نقاشی‌های ایستاده‌ای که پس از مرگ رافائل توسط شاگردانش به اتمام رسید، به دلیل طراحی‌های منحصربه‌فرد و سبک رافائل قابل توجه شدند.

 

دیگر شاگردان و دستیاران معروف کارگاه رافائل شامل رافائلیو دل کول، آندریا ساباتینی، بارتولومئو رامنگی، پلگرینو آرتوسی، وینچنزو تامانی، باتیستا دوشی، تاماسو وینسیدور، تیموتیو ویتی و لورنزتو (برادر زن جولیو) بودند. همچنین، جیوانی دا اودین به‌طور عمده به‌عنوان گچ‌کار در کارگاه فعالیت می‌کرد.

 

این کارگاه نه تنها در دنیای نقاشی، بلکه در زمینه‌های معماری و چاپ نیز تأثیرات زیادی داشت و به گسترش سبک رافائل در سراسر ایتالیا و فراتر از آن کمک کرد.

 

معماری رافائل

پس از مرگ برامانته در سال 1514، رافائل به عنوان معمار اصلی پروژه سنت پیتر منصوب شد. طراحی‌های او که در آن زمان به انجام نرسید، بیشتر بعد از مرگش تغییر یا تخریب شد، اما برخی از نقاشی‌های او همچنان باقی مانده‌اند. طرح‌های اولیه او برای کلیسای سنت پیتر به‌طور قابل توجهی تاریک‌تر از طراحی نهایی بودند و در آن زمان از پایه‌های عظیم در تمام طول راهرو استفاده شده بود، که به گفته آنتونیو دا سانگالو جوان، این طراحی شبیه به یک کوچه می‌مانست. احتمالاً این طراحی به معبد در پس‌زمینه اخراج هلیودوروس از معبد شباهت داشت.

 

رافائل علاوه بر طراحی سنت پیتر، چندین ساختمان دیگر نیز طراحی کرد و برای مدتی معمار اصلی رم محسوب می‌شد. او برای دایره نزدیک پاپ کار می‌کرد و بسیاری از طرح‌های خیابانی جدیدی که پاپ ژولیوس ایجاد کرده بود، با کاخ‌های باشکوه پر می‌شدند. یکی از ساختمان‌های مهم طراحی شده توسط او، پالازو آکیلا بود که به‌عنوان خانه‌ای برای خادم پاپ ساخته شد و بعدها برای ایجاد میدان برنینی برای سنت پیتر تخریب شد. طراحی نمای این ساختمان به‌ویژه غنی و تزئین شده بود و شامل پنل‌های نقاشی شده و مجسمه‌سازی‌های فراوان بود.

 

یکی دیگر از پروژه‌های مهم رافائل، ویلا فارنسینا بود که طراحی کلی آن توسط او انجام نشده بود، اما او نقاشی‌های داخلی و کاپلا چیگی را برای آگوستینو چیگی، خزانه‌دار پاپ، انجام داد. همچنین پالازو دی یاکوبو دا برشیا که در دهه 1930 منتقل شد، پروژه‌ای دیگر از رافائل بود که در آن مدتی نیز خود رافائل زندگی می‌کرد.

 

ویلا ماداما، که به‌عنوان پناهگاه تپه‌های مجلل برای کاردینال جولیو د مدیچی طراحی شده بود، هیچ‌گاه کامل نشد. طرح‌های رافائل برای این ویلا که توسط آنتونیو دا سانگالو جوان تکمیل شد، یکی از پیشرفته‌ترین طراحی‌ها در آن زمان بود و تأثیر زیادی بر توسعه بعدی ویلاها در ایتالیا داشت.

 

در سال 1515، رافائل به عنوان “پیشوا” آثار باستانی شهر رم منصوب شد و اختیارات نظارت بر آثار باستانی کشف شده در داخل شهر یا یک مایل خارج از آن را به دست آورد. او در نامه‌ای به پاپ پیشنهاد داد که راه‌هایی برای توقف تخریب آثار باستانی بیابد و همچنین یک نظرسنجی بصری از شهر برای ثبت تمام آثار باستانی به‌صورت سازمان‌یافته انجام دهد. این نگرانی‌ها با هدف حفظ مجسمه‌ها و کتیبه‌های باستانی به‌ویژه قبل از استفاده مجدد از سنگ‌ها برای ساخت سنت پیتر بود.

 

 

ویژگی‌های هنری رافائل,آثار معروف رافائل

 

نقاشی‌های رافائل

رافائل یکی از بزرگ‌ترین طراحان تاریخ هنر غربی بود و از نقاشی‌ها به طور گسترده‌ای برای برنامه‌ریزی ترکیب‌های خود استفاده می‌کرد. طبق گفته یک معاصر نزدیک، هنگامی که او شروع به برنامه‌ریزی یک ترکیب می‌کرد، تعداد زیادی از نقاشی‌های آماده خود را روی زمین می‌گذاشت و به‌سرعت شروع به کشیدن می‌کرد. او از شخصیت‌ها و حالات مختلف از نقاشی‌های دیگر قرض می‌گرفت و بیش از چهل طرح برای اثر Disputa در Stanze باقی مانده است، که احتمالاً تعداد بیشتری از آنها در اصل وجود داشته‌اند. در مجموع، بیش از چهارصد صفحه از طرح‌های او باقی‌مانده است. رافائل با دقت زیاد ترکیب‌ها و حالات خود را اصلاح می‌کرد و به‌طور خاص در مقایسه با دیگر نقاشان، تغییرات زیادی را در کار خود اعمال می‌کرد. یکی از نویسندگان پس از مرگ او اشاره کرد که رافائل در کار خود همیشه با چندین روش مختلف یک روایت را نشان می‌داد، و هرکدام از این روش‌ها پر از فضل و دقیق انجام شده بودند.

 

وقتی که یک ترکیب نهایی شکل می‌گرفت، رافائل معمولاً کارتون‌های تمام‌قد با مقیاس بزرگ می‌ساخت. این کارتون‌ها به‌وسیله سوزن سوراخ می‌شدند و با دوده به‌طور غیرمستقیم “پاشیده می‌شدند” تا خطوط نقطه‌دار را به سطح منتقل کنند. همچنین، رافائل از قلم فلزی کور به‌طور غیرمعمولی استفاده می‌کرد، که خطوطی را می‌خراشید که تنها یک فرورفتگی باقی می‌گذاشت، بدون اینکه علامتی روی سطح می‌ماند. این تکنیک را می‌توان در دیوارهای مدرسه آتن و بسیاری از نقاشی‌های دیگر او مشاهده کرد. “کارتون‌های رافائل” که به عنوان طرح‌های پارچه دیواری شناخته می‌شدند، به‌طور کامل با رنگ‌آمیزی گلوه رنگی به‌طور برجسته ساخته می‌شدند و برای بافندگان در بروکسل ارسال می‌شدند تا آنها را دنبال کنند.

 

در آثار بعدی که توسط کارگاه رافائل نقاشی شده‌اند، نقاشی‌ها گاهی اوقات بیشتر از نقاشی‌های اصلی دردناک و جذاب‌تر هستند. نقاشی‌های اولیه رافائل بسیار دقیق و با دقت زیادی کشیده شده‌اند و حتی طرح‌های اولیه دارای چهره‌های برهنه نیز با جزئیات دقیق ایجاد شده‌اند. نقاشی‌های بعدی او غالباً دارای سایه‌زنی و برجسته‌کاری به رنگ سفید هستند که زیبایی‌شناسی خاصی را به آنها می‌بخشد. با اینکه این نقاشی‌ها فاقد آزادی و انرژی آثار لئوناردو و میکل آنژ هستند، اما تقریباً همیشه از نظر زیبایی بسیار رضایت‌بخش و جذاب‌اند. رافائل یکی از آخرین هنرمندان بود که به‌طور گسترده از فلزپویینت (نوک تیز فلزی) برای نقاشی استفاده می‌کرد. همچنین، او استفاده فوق‌العاده‌ای از گچ قرمز یا سیاه برای ایجاد جزئیات بیشتر داشت.

 

در سال‌های پایانی زندگی‌اش، رافائل یکی از اولین هنرمندان بود که از مدل‌های زن برای نقاشی‌های مقدماتی استفاده می‌کرد. در حالی که شاگردان مرد معمولاً برای مطالعه هر دو جنس استفاده می‌شدند، رافائل توجه خاصی به استفاده از مدل‌های زن در آثار خود داشت.

 

چاپ‌سازی

رافائل شخصاً هیچ پرینتی ایجاد نکرد، اما او با مارکانتونیو رایموندی همکاری نزدیکی داشت تا حکاکی‌هایی بر اساس طرح‌های خود بسازد. این همکاری منجر به تولید بسیاری از معروف‌ترین پرینت‌های ایتالیایی قرن 16 شد و نقش مهمی در ظهور چاپ‌های بازتولیدی ایفا کرد. علاقه رافائل به چاپ‌سازی در آن زمان غیرمعمول بود و از میان معاصران او تنها تیتین بود که همکاری مشابهی با رایموندی داشت، هرچند با موفقیت کمتری. در مجموع حدود پنجاه پرینت تولید شد که برخی از آنها کپی‌هایی از نقاشی‌های رافائل بودند، در حالی که برخی دیگر به طور خاص توسط رافائل برای تبدیل شدن به پرینت طراحی شده بودند.

 

رافائل نقاشی‌های مقدماتی متعددی ساخت که بسیاری از آنها باقی‌مانده‌اند تا رایموندی آنها را به حکاکی تبدیل کند. معروف‌ترین پرینت‌های حاصل از این همکاری شامل لوکریتیا، داوری پاریس و قتل عام بی‌گناهان (که دو نسخه تقریباً یکسان از آن حکاکی شده بود) بودند. همچنین پرینت‌های نقاشی‌های پارناسوس (با تفاوت‌های قابل توجه) و گالاتیا نیز شناخته‌شده بودند. این پرینت‌ها، به ویژه در خارج از ایتالیا، راه اصلی آشنایی با هنر رافائل تا قرن بیستم شدند.

 

پس از مرگ رافائل، باویرو کاروچی، که به‌نام “ایل باویرا” توسط وازاری شناخته می‌شد، کنترل اکثر صفحات مسی را در دست گرفت. کاروچی، که ظاهراً رافائل به او اعتماد زیادی داشت، به عنوان ناشر پرینت‌ها موفق شد و در این شغل جدید، بازتاب هنر رافائل را به شکلی گسترده‌تری منتشر کرد.

 

نقد و بررسی

رافائل به عنوان یکی از برجسته‌ترین هنرمندان رنسانس، همواره مورد تحسین قرار گرفته است. با این حال، تأثیر او بر هنر قرن خود کمتر از میکل‌آنژ بود، به‌ویژه در دوره‌های پس از مرگ او، زمانی که سبک‌های جدیدتر مانند مانریسم و باروک در هنر شکل گرفتند. به گفته برخی منتقدان، مرگ رافائل به‌طور غیرمستقیم باعث فروکش کردن هنر کلاسیک رنسانس عالی شد و مسیر هنر به‌سمت ویژگی‌های خاص خود در قرن شانزدهم پیش رفت.

 

در حالی که میکل‌آنژ به عنوان یک نابغه با ویژگی‌های خاص خود در هنر شناخته می‌شود، رافائل به عنوان هنرمندی متعادل و ایده‌آل در نظر گرفته می‌شد. او در نقاشی‌های دیواری و ترکیب‌بندی‌های خود بی‌نظیر بود و تحسین‌هایی مانند “واحد ترکیبی بزرگ‌تر از هر هنرمند دیگر” به او اختصاص داده می‌شد. همچنین، سبک ساده و باوقار او در آثارش باعث شده بود که در بسیاری از آکادمی‌های هنر به عنوان الگوی اساسی برای نقاشی تاریخی شناخته شود.

 

در قرن نوزدهم، محبوبیت رافائل همچنان ادامه داشت، اما مخالفانی نیز داشت که به تأثیر او بر هنر معاصر اعتراض می‌کردند. جنبش پیش‌رافائلیتی، که در انگلستان رشد کرد، واکنش شدیدی به تأثیرات منفی او داشت و سعی کرد به سبک‌های قدیمی‌تر بازگردد. منتقدانی مانند جان راسکین به زوال هنر در دوران رافائل اشاره کرده‌اند و تأکید کردند که در هنر قرون وسطی، فکر و حقیقت اولویت داشتند، در حالی که در هنر مدرن، زیبایی و اجرا به‌طور عمده در اولویت قرار گرفت.

 

با تمام این تفاسیر، رافائل هنوز هم در نظر بسیاری از منتقدان قرن بیستم مانند برنارد برنسون به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین و مهم‌ترین هنرمندان رنسانس عالی شناخته می‌شود، اگرچه در مقایسه با میکل‌آنژ و لئوناردو دا وینچی، تأثیر او کمتر بوده است.

  

 

 

گردآوری: بخش فرهنگ و هنر موزستان

 

به این نوشته امتیاز بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×