سخنان انگیزشی از ایلان ماسک؛ الهامبخش برای تغییر جهان
جملاتی که ایلان ماسک را به موفقیت رساند
ایلان ماسک، تاجر و سرمایهگذار مشهور، به اشتیاق و عزم راسخ خود در عرصه تکنولوژی شناخته میشود. در این مقاله با کاوش در سخنان حکیمانه او، راز تفکری را کشف میکنیم که او را به شکستن مرزهای ممکنات سوق میدهد.
وقتی چیزی به اندازهی کافی مهم است، آن را انجام میدهید حتی اگر شانس با شما یار نباشد.
بعضی از مردم تغییر را دوست ندارند، اما اگر جایگزین آن فاجعه باشد، باید تغییر را در آغوش بگیرید.
شکست در اینجا یک گزینه است. اگر شکست نمیخورید، به اندازهی کافی نوآوری نمیکنید.
مسیر دفتر مدیرعامل نباید از طریق دفتر مدیر مالی باشد و نباید از طریق بخش بازاریابی باشد. باید از طریق مهندسی و طراحی باشد.
پایداری بسیار مهم است. نباید تسلیم شوید مگر اینکه مجبور به تسلیم شدن باشید.
فکر میکنم داشتن یک حلقه بازخورد بسیار مهم است، جایی که دائماً در مورد کاری که انجام دادهاید و چگونه میتوانید آن را بهتر انجام دهید، فکر میکنید.
اشکالی ندارد که همه تخممرغهای خود را در یک سبد بگذارید، تا زمانی که کنترل آنچه در آن سبد اتفاق میافتد را داشته باشید.
برند فقط یک ادراک است و ادراک با گذشت زمان با واقعیت مطابقت خواهد داشت. گاهی جلوتر خواهد بود، گاهی عقبتر. اما برند صرفاً یک برداشت جمعی است که برخی درباره یک محصول دارند.
فکر نمیکنم ایدهی خوبی باشد که برای فروش یک شرکت برنامهریزی کنیم.
اشتباه است که تعداد زیادی از افراد را برای انجام یک کار پیچیده استخدام کنیم. اعداد هرگز نمیتوانند جایگزین استعداد در یافتن پاسخ درست شوند (دو نفر که چیزی نمیدانند بهتر از یک نفر نیستند)، تمایل به کند کردن پیشرفت دارند و کار را فوقالعاده گران میکنند.
اگر شما چند صد سال به گذشته سفر کنید، چیزهایی که برای ما عادی است، برای آنها شبیه جادو بوده. مثلا اینکه بتواند در فاصله بسیار دور با فرد دیگری صحبت کنید. برای هم تصویری بفرستید یا پرواز کنید.
مردم وقتی بهتر کار میکنند که بدانند هدف چیست و چرا. مهم است که مردم مشتاقانه منتظر آمدن به سر کار در صبح باشند و از کار کردن لذت ببرند.
اگر شما همبنیانگذار یا مدیرعامل هستید، باید انواع کارهایی را انجام دهید که ممکن است نخواهید انجام دهید… اگر کارهای خود را انجام ندهید، شرکت موفق نخواهد شد… هیچ کاری خیلی کوچک نیست.
من چیزی میگویم و سپس معمولاً اتفاق میافتد. شاید طبق برنامه نباشد، اما معمولاً اتفاق میافتد.
من وقت خود را صرف تفکر در مورد چیزهای سطح بالا نمیکنم؛ من وقت خود را صرف حل مشکلات مهندسی و تولید میکنم.
من همیشه در شرکتهایی که ایجاد میکنم، خودم سرمایهگذاریرا انجام میدهم. به کل قضیهی استفاده از پول دیگران اعتقادی ندارم. فکر نمیکنم این درست باشد. اگر خودم حاضر به سرمایهگذاری نباشم، از دیگران نمیخواهم روی چیزی سرمایهگذاری کنند.
من شرکتها را به خاطر ایجاد کردنِ شرکتها نمیسازم، بلکه برای انجام دادنِ کارها.
شروع و رشد یک تجارت به اندازه نوآوری، انگیزه و عزم افرادی که پشت آن هستند، به محصولی که میفروشند بستگی دارد.
اولین قدم این است که ثابت کنیم چیزی امکانپذیر است؛ سپس احتمالاً رخ خواهد داد.
زندگی برای کینههای طولانیمدت خیلی کوتاه است.
صبر یک فضیلت است و من در حال یادگیری صبر هستم. درس سختیه.
اگر چیزی به اندازهی کافی مهم باشد، باید امتحانش کنید. حتی اگر احتمال شکست وجود داشته باشد.
اگر صبح بلند میشوید و فکر میکنید آینده بهتر خواهد بود، روز روشنی است. در غیر این صورت، اینطور نیست.
فکر میکنم باید در رسانههای اجتماعی قوانینی وجود داشته باشد تا جایی که تأثیر منفی روی منافع عمومی میگذارد.
فکر میکنم بیشتر موارد مهم در اینترنت ساخته شده است. مطمئنا نوآوری ادامه خواهد داشت، اما مشکلات بزرگ اینترنت اساساً حل شده است.
فکر میکنم وظیفهی ماست که نور آگاهی را حفظ کنیم تا در آینده ادامه پیدا کند.
من واقعاً هیچ کتابی در مورد مدیریت زمان نخواندهام.
من به چیزهایی علاقهمندم که دنیا را تغییر میدهند یا بر آینده تأثیر میگذارند و فناوریهای جدید و شگفتانگیزی که آنها را میبینید و میگویید، «وای، چطور حتی این اتفاق افتاد؟ چطور این ممکن است؟»
مردم باید به دنبال چیزی باشند که به آن علاقه دارند. این باعث میشود آنها خوشحالتر از هر چیز دیگری شوند.
کارآفرین بودن مثل خوردن شیشه و خیره شدن به پرتگاه مرگ است.
اگر میخواهید یک شرکت ایجاد کنید، مثل پختن کیک است. شما باید تمام مواد تشکیلدهنده را در نسبت مناسب داشته باشید.
وقتی هنری فورد خودروهای ارزان و قابل اعتماد ساخت، مردم گفتند، «نه، چه مشکلی با اسب وجود دارد؟» این شرطبندی بزرگی بود که او انجام داد و موفق شد.
نباید فقط به این دلیل که متفاوت هستند کارها را متفاوت انجام دهید. آنها باید … بهتر باشند.
به نظرم مردم معمولی هم می توانند فوق العاده بودن را انتخاب کنند.
وقتی چیزی خوب پیش نمی رود، خود را گول نزنید و نگویید که خوب پیش می رود و یا اینکه خود را با یک راه حل بد، مشغول نکنید.
برای اینکه یک فناوری جدید برای بازار انبوه مقرون به صرفه باشد، دو چیز واقعاً باید اتفاق بیفتد. یکی اینکه شما به اقتصاد مقیاس نیاز دارید. دیگری این است که شما باید روی طراحی تکرار کنید. شما باید چندین نسخه را طی کنید.
مثل جهنمی کار کنید. منظورم این است که شما باید هر هفته 80 تا 100 ساعت کار کنید. [این] شانس موفقیت را افزایش میدهد. اگر دیگران در هفته 40 ساعت کار میکنند و شما در هفته 100 ساعت کار میکنید، پس حتی اگر همان کار را انجام میدهید، میدانید که در چهار ماه به چیزی دست پیدا خواهید کرد که آنها برای رسیدن به آن یک سال زمان نیاز دارند.
باید بگویید، خب، چرا موفق شد در حالی که دیگران موفق نشدند؟
من فقط به چیزها شک میکردم… والدینم را عصبانی میکرد… که من فقط به آنها اعتقاد نداشتم وقتی چیزی میگفتند، چون از آنها میپرسیدم چرا. و سپس من بررسی میکردم که آیا آن پاسخ با توجه به همه چیزهای دیگری که میدانستم منطقی است یا خیر.
خیلی مهم است که افرادی را که با آنها کار میکنید دوست داشته باشید، در غیر این صورت زندگی [و] کار شما بسیار غمانگیز خواهد بود.
فکر میکنم بهترین راه برای جذب سرمایهگذاری خطرپذیر این است که سعی کنید یک نمایش از هر محصول یا خدماتی که هست ارائه دهید و در حالت ایدهآل آن را تا جایی که میتوانید پیش ببرید. فقط ببینید آیا میتوانید آن را به مشتریان واقعی بفروشید و شروع به ایجاد برخی از حرکت کنید. هر چه بتوانید با آن پیش بروید، احتمال بیشتری برای دریافت بودجه دارید.
فناوریهای مخرب که در آن واقعاً یک ناپیوستگی بزرگ تکنولوژیکی دارید … تمایل دارند از شرکتهای جدید بیایند.
خودتان را فریب ندهید که فکر کنید چیزی کار میکند در حالی که اینطور نیست، یا شما روی یک راه حل بد ثابت خواهید شد.
من همیشه خوشبین هستم، اما واقعبین هستم. با انتظار موفقیت بزرگ نبود که تسلا یا اسپیس ایکس را شروع کردم… فقط فکر میکردم آنها به اندازهی کافی مهم هستند که انجام شوند.
به بازخوردهای منفی (انتقادات) توجه کنید و آن را به خصوص از دوستان خود بخواهید … این کار سخت اما فوق العاده مفید است.
دوست داشتن افرادی که با آن ها کار می کنید بسیار مهم است، در غیر این صورت وضعیت زندگی و شغل شما دچار سیاه بختی می شود.
همین حالا ریسک کنید و کاری جسورانه انجام دهید، پیشمان نخواهید شد.
دائما به این فکر کنید که چگونه می توانید کارها را بهتر انجام دهید، به زیر سوال بردن خودتان ادامه دهید.
نمی گویم نمی ترسم، در واقع من دوست دارم ترسم کمتر شود چون خیلی دیوانه کننده است و سیستم عصبی من را برشته می کند!
گردآوری:بخش سرگرمی موزستان