» اخبار » اخبار اجتماعی » معمای انتقال پایتخت؛ از آقامحمدخان تا پزشکیان | آیا راهی برای بازگشت تاب‌آوری به تهران وجود دارد؟
اخبار اجتماعی

معمای انتقال پایتخت؛ از آقامحمدخان تا پزشکیان | آیا راهی برای بازگشت تاب‌آوری به تهران وجود دارد؟

۱۴۰۴/۰۷/۱۷ 004

روزنامه پیام ما نوشت: دیگر نه از آن انارستان‌ها و چنارستان‌هایش خبری‌ست، نه از آن آب‌وهوای خوشش. دود و ساختمان‌های بلندمرتبه است که تا چشم کار می‌کند در آسمان پایتخت دیده می‌شود. انگار نه انگار که اینجا همان شهری‌ست که آقامحمدخان قاجار آن را به اصفهان و شیراز و تبریز ترجیح داد تا حالا برای دویست‌وسی‌ونهمین سال هنوز هم پایتخت بماند. شهری که تاب‌آوری بالایی داشت و کوه‌های البرز هم سدی بودند تا دشمنان نتوانند پایتخت را مورد حمله قرار دهند. اما سال‌ها گذشت و در بر پاشنه دیگری چرخید و حالا نبود برنامه‌ریزی شهری و توسعه بدون محدودیت طی دهه‌های گذشته آن را با معضلات زیادی مواجه کرد. به‌طوری‌که موضوع انتقال پایتخت برای چندمین‌بار مطرح شد و آخرین‌بار دهم مهر بود که رئیس‌جمهوری آن را نه «انتخاب» که «اجبار» خواند.

 

حالا «فرزانه ابراهیم‌زاده»، پژوهشگر تاریخ، در گفت‌وگو با ما از دلایل انتخاب تهران به‌عنوان پایتخت می‌گوید و «سولماز حسینیون»، پژوهشگر شهری، عوامل ازبین‌رفتن تاب‌آوری تهران در طول سال‌ها و مشکلات برنامه‌ریزی شهری در دهه‌های گذشته را بررسی می‌کند.

 

دی‌ماه سال 1403 بود که موضوع انتقال پایتخت مطرح شد. اظهارات «مسعود پزشکیان»، رئیس‌جمهوری و «فاطمه مهاجرانی»، سخنگوی دولت، درباره انتقال پایتخت به «مکران»، منطقه‌ای در جنوب‌شرقی ایران نزدیک به سواحل دریای عمان، تبدیل به موضوعی بحث‌برانگیز شد. هرچند که مهاجرانی در روزهای بعد انتقال پایتخت را تکذیب کرد و گفت صرفاً مطالعه‌ای دراین‌باره در حال انجام است و «محمدجعفر قائم‌پناه»، معاون اجرایی رئیس‌جمهور، هم اعلام کرد انتقال پایتخت به مکران در حد «ایده» است و اینکه چه زمانی منتقل شود، اصلاً مشخص نیست.

 

با‌این‌حال، پزشکیان دهم مهرماه امسال در نشستی با فعالان اقتصادی استان هرمزگان بار دیگر این ایده را مطرح کرد: «امروز دیگر قدرت انتخابی در کار نیست و مجبور به انجام این کار هستیم. با ادامه این روند مشکل پیدا خواهیم کرد.»

 

البته که انتقال پایتخت موضوع جدیدی نیست و در دوره‌های ریاست‌جمهوری «اکبر هاشمی رفسنجانی» و «محمود احمدی‌نژاد» هم مطرح شد، اما به سرانجام نرسید.

 

چرا تهران؟

از زمان‌های بسیار دور تا به امروز، حدود چهل بار محل مرکز سیاسی ایران دچار تغییر شده یا شهرهای جدیدی به‌عنوان مرکز سیاسی تأسیس شده‌اند. آخرین جابه‌جایی‌ها در این زمینه از دوران صفویه شروع شد و شامل شهرهای اردبیل، تبریز، قزوین و اصفهان در آن دوره، سپس مشهد در زمان افشاریه، شیراز در دوره زندیه و نهایتاً تهران در دوران قاجار بوده است. با هر بار تغییر هم ساختار تازه‌ای از روابط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شکل گرفته است.

 

اما تهرانی که آقامحمدخان قاجار آن را در سال 1165 شمسی به‌عنوان پایتخت برگزید، سال‌هاست با چالش‌های زیادی روبه‌روست؛ دلایل هم عمدتاً به‌ تمرکز زیاد جمعیتی، سیاستی و اقتصادی در این شهر بزرگ باز می‌گردد. این مسائل باعث شده‌اند بحث انتقال پایتخت به مکانی دیگر به‌عنوان راه‌حلی جدی برای کاهش فشارها مطرح شود. به‌علاوه، آلودگی هوا و قرار گرفتن این شهر روی گسل‌های زلزله، آن را در معرض خطر بالایی قرار داده. اما مشکلات تهران تنها به این موارد محدود نمی‌شود.

 

به‌گفته «فرزانه ابراهیم‌زاده»، پژوهشگر تاریخ، بسیاری معتقدند دلیل انتخاب تهران به‌عنوان پایتخت توسط آقامحمدخان، نزدیکی آن به استرآباد (گرگان) بود که پایتخت ایل قاجار است: «اما این ساده‌ترین دلیل است؛ چراکه شهرهای دیگری هم بوده‌اند که به استرآباد نزدیک و ویژگی‌های بهتری داشته‌اند.»

 

او توضیح می‌دهد اصفهان می‌توانست گزینه دیگری باشد و حتی قزوین هم در همان دوره یک‌بار به‌عنوان پایتخت انتخاب شد و جوابش را پس داد: «به‌نظر من، برای آقامحمدخان چند موضوع اهمیت داشت که تهران را انتخاب کرد. همان زمان تهدیدهایی برای ایران از سوی شمال‌غربی و شمال‌شرقی  وجود داشت. قبل از دوره زندیه، افغان‌ها و ازبک‌ها به ایران حمله کرده بودند و خطر حمله دوباره آنها احتمال می‌رفت. از سوی غرب نیز عثمانی و روس‌ها یک تهدید به‌شمار می‌رفتند همان‌طورکه دیدیم چند سال بعد از قدرت‌گفتن قاجارها، روس‌ها با ایران وارد جنگ شدند. به همین دلیل، یکی از دلایل انتخاب تهران در آن زمان این بود که به مرزهای شمال‌شرقی و شمال‌غربی نزدیک باشد، اما مثل قزوین، تبریز، ساری و رشت نه آنقدر نزدیک که پایتخت را آسیب‌پذیر کند.»

 

به‌گفته ابراهیم‌زاده، تبریز پایتخت خوبی به‌شمار می‌رفت، اما عثمانی و روسیه به‌راحتی می‌توانستند آن را مورد حمله قرار دهند. ری هم گزینه دیگر بود: «یک بار در تاریخ ری به‌عنوان پایتخت در زمان آل‌بویه و اشکانیان انتخاب شد که نشان می‌داد این منطقه برای پایتخت‌بودن مناسب است. ری پایتخت قابل‌تأملی برای دوره‌های تاریخی بود. پایتخت باید یک سد طبیعی داشته باشد و کوه‌های البرز این سد طبیعی در برابر دشمنان را می‌ساختند. همچنین دشتی در مقابلش بود که اگر حمله‌ای به تهران می‌شد می‌توانستند از دشت استفاده کنند. اینها باعث می‌شد تهران آسیب‌پذیری کمتری داشته باشد و به همین دلیل، آقامحمدخان آن را از میان شهرهای دیگر برگزید.»

 

او توضیح می‌دهد طی این 239 سال تهران ثابت کرده که تاب‌آوری‌اش در مقابل حمله‌های خارجی خوب بوده: «در طول تاریخ می‌بینیم روس‌ها و عثمانی‌ها به تهران نمی‌رسند. نکته مهمتر این است که هیچ حکومتی به تهران حمله نمی‌کند؛ حتی در مورد متفقین هم اشغال تهران از طریق رشت و تبریز و شهرهای شمالی اتفاق افتاد. درواقع، تهران شهری است که به‌دلیل تاب‌آوری در مقابل حمله‌های خارجی، موقعیت استراتژیک و طبیعی‌اش مکان مناسبی بود.»

 

اما چه کسی فکرش را می‌کرد این شهر کوچک چهارکیلومتر در چهارکیلومتری که حالا به کلانشهری 700کیلومتری تبدیل شده، آنقدر با معضلات زیادی مواجه شود که روزی نفس‌کشیدن در آن تبدیل به دغدغه‌ای روزانه شود و احساس تعلق به آن، جای خود را به دلزدگی و بی‌اعتمادی بسپارد؟

 

قربانی مزیت‌ها

تهران، شهری که روزگاری با طبیعت غنی، باغ‌های سرسبز و هوای پاک شناخته می‌شد، امروز در کشاکش توسعه بی‌ضابطه و تمرکزگرایی افراطی، در مسیر فرسایش هویت و ازبین‌رفتن تاب‌آوری گام برمی‌دارد. «سولماز حسینیون»، پژوهشگر شهری، معتقد است این تحولات نه‌‌فقط به بهبود کیفیت زندگی نینجامیده، بلکه موجب تخریب سرمایه‌های طبیعی، کاهش احساس تعلق شهروندان و افزایش آسیب‌پذیری تهران شده‌اند و همه اینها کاهش تاب‌آوری را به‌دنبال دارند.

 

او جاذبه‌های فضایی و طبیعی آن را از ویژگی‌های مثبت این شهر می‌داند که به‌مرور زمان از بین رفته‌اند: «مجموع این ویژگی‌ها باعث شکل‌گیری این شهر شدند و در طول زمان برپایه این کیفیت طبیعی و محیطی، کیفیت‌های دیگری بر آن افزوده شد؛ مانند مدرن‌شدن در عین حفظ بافت قدیمی و افزایش امکانات. اما این رشد به‌صورت کنترل‌شده و محدودشده بوده و حتی طی چند دهه محدودیت‌هایی برای ورود به تهران وجود داشت. بااین‌حال، طی چند دهه اخیر برداشتن محدودیت‌های توسعه و تمرکزگرایی زیاد در تهران باعث افول آن شده.» مجموعه عواملی که از دیدگاه او، باعث شده این شهر از آن ظرفیت‌های محیط‌زیستی و ارائه خدمات مطلوب عبور کند.

 

به‌اعتقاد حسینیون، یکی از ویژگی‌های تاب‌آوری نبود تمرکز امکانات و منابع است: «اما اکثر منابع و سرمایه‌های کشور جذب تهران شده‌اند. درست است که اکثر اینها سرمایه اقتصادی و انسانی‌اند، ولی نابودی شهر را هم به‌همراه داشته و محیط‌ طبیعی آن را از بین‌ برده است.»

 

راه‌حل‌های طبیعت‌محور راهکار شهرهای دنیاست تا به تاب‌آوری برسند، ولی به‌گفته این پژوهشگر شهری، در چند سال اخیر با قطع درختان و از‌بین‌رفتن سرمایه‌های طبیعی، عکس آن در تهران اتفاق افتاده. «بنابراین کیفیت محیطی این شهر از بین رفته است و این موضوع به‌مرور ازبین‌رفتن احساس تعلق اجتماعی و تعلق به مکان را به‌دنبال داشته. درواقع، شهر تهران قربانی مزیت‌هایش می‌شود.»

 

ضوابطی که تاب‌آوری را کاهش می‌دهند

از دیدگاه او، قوانین و مقررات شهرسازی به‌ویژه ضوابطی که تحت عنوان بافت فرسوده تعریف شده‌اند و در دهه‌ گذشته آن را با عنوان بازآفرینی پایدار مطرح کرده‌اند، یکی از دلایل ازبین‌رفتن تاب‌آوری تهران است: «ما با این ضوابط، بافت‌های تاریخی را به‌عنوان فرسوده از بین می‌بریم و پارادایمی در ذهن مسئولان وجود دارد که هر چه تاریخی است، کهنه است و باید نو شود. درحالی‌که یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های تاب‌آوری، احساس تعلق به مکان است و ازبین‌بردن بافت تاریخی، این تاب‌آوری را هم از بین می‌برد.»

 

زلزله سال‌هاست که برای تهران زنگ خطری مهم است و در موضوع انتقال پایتخت هم به آن توجه شده، اما حسینیون می‌گوید ضوابط تغییر بافت فرسوده حتی کمکی به کاهش خطر زلزله هم نکرده‌اند: «برای مثال گفته شده ساختمان‌های آجری ناپایدار هستند و باید ساختمان‌های جدید داشته باشیم. درحالی‌که می‌بینیم در کشوری مثل ایتالیا که زلزله‌خیز است، مقاوم‌سازی انجام می‌شود و نه تخریب کردن و نوسازی. درست است که ضوابط و استانداردهای خوبی هم داریم، اما در عمل اکثرشان اجرایی نیستند. کمااینکه تجربه زلزله در شهرهای مختلف نشان می‌دهد ساختمان‌های قدیمی استحکام بیشتری داشته‌اند.»

 

او توضیح می‌دهد جدای از بحران‌هایی مثل زلزله و سیل، بحران‌های پیچیده هم برای تهران خطر دارند: «برای مثال، اکنون که با فرونشست مواجه‌ایم، وقوع یک زلزله کوچک می‌تواند عواقب زلزله‌ای بزرگ را به‌دنبال داشته باشد. معمولاً راجع‌به این‌دست بحران‌ها صحبت نمی‌شود.»

 

آلودگی هوا هم معضل دیگر این شهر خوش آب‌وهوای سابق است که بهانه‌ای دیگر برای انتقال پایتخت است: «جدای از مصرف سوخت‌ها، ترافیک یکی از عوامل ایجاد آلودگی است و یکی از عوامل ترافیک هم به تأمین‌نشدن پارکینگ بازمی‌گردد. استدلالشان این است که در کشورهای خارجی پارکینگ تأمین نمی‌شود، درحالی‌که در شهرهای پیشرفته دنیا هم حمل‌و‌نقل عمومی را گسترش می‌دهند و هم پر از پارکینگ‌های طبقاتی گسترده‌اند.» 

 

مجموع این عوامل احساس تعلق را کم می‌کند و به‌دنبال آن شاهد کاهش تاب‌آوری هستیم. اما راهی برای بازگشت به تاب‌آوری این پایتخت دویست‌واندی‌ساله وجود دارد؟

 

بازگشت به تاب‌آوری

توسعه فضای سبز یکی از راه‌‌حل‌هایی‌ست که حسینیون آن را برمی‌شمارد: «اکنون که جهان با تغییراقلیم روبه‌روست، باید به راه‌حل‌های طبیعت‌محور روی بیاوریم و فضاهای طبیعی و درختان را افزایش دهیم.»

 

در راستای راه‌حل‌های طبیعت‌محور، یکی از کارهایی که در همه شهرهای دنیا انجام می‌شود، احیای رودخانه‌ها و برگرداندن آنها به حالت طبیعی‌شان و ایجاد محیط‌زیست اولیه است: «انگار محیط‌زیست را جدا می‌بینیم، چیزی دکوراتیو و اضافی و مثل نگاه خیلی از مسئولان که محیط‌زیست و میراث‌فرهنگی را یک مزاحمت می‌دانند. حال آنکه آزادکردن حریم رودخانه‌ها یکی از اقدامات در راستای تاب‌آوری است و باعث می‌شود محیط‌زیست به حالت اولیه خود برگردد و توسعه یابد.»

 

اقدام دیگری که در راستای ضوابط شهرسازی می‌توان انجام داد، توسعه پارکینگ‌ها و راهکارهایی برای کاهش ترافیک شهرهاست: «متأسفانه مطالعه‌ای علمی انجام نشده که نشان دهد همین الگوها و معضلات ترافیکی تا چه حد به افزایش آلودگی هوا و به‌تبع آن کاهش تاب‌آوری شهر انجامیده است.»

 

این پژوهشگر شهر توضیح می‌دهد اقدام مهم دیگر این است خاطرات شهر و هویت آن را حفظ کنیم و به شهروندان کمک کنیم احساس تعلقشان را از دست ندهند.

 

از دیدگاه او، درباره بحرانی مثل زلزله نیز باید هم ضوابط شهری را بازنگری کنیم و هم فضاهای باز را برای افزایش تاب‌آوری شهر در برابر زلزله در نظر بگیریم: «بارها دیده‌ایم که وقتی زلزله‌ای رخ می‌دهد، مردم کنار اتوبان در ماشینشان می‌خوابند؛ چون ما اصلاً فضای باز نداریم و همه فضاهای باز را از بین برده‌ایم.»

 

حسینیون اضافه می‌کند قوانین بازآفرینی پایدار هم باید بازنگری شوند. او معتقد است اگر این قوانین همین الان متوقف شوند به تاب‌آوری این شهر کمک می‌کنند؛ اما چون برای عده خیلی زیادی به بازاری سودآور تبدیل شده، تمایلی بر این کار وجود ندارد. «همیشه می‌گویم این همان داستان «لباس پادشاه» است؛ هیچ‌کس نمی‌خواهد بگوید این روند اشتباه است، در یک رودربایستی علمی بزرگ گیر کرده‌ایم، چراکه استادانی در دوره‌های گذشته آن بازآفرینی را تأیید کرده‌اند و امروز در علم نباید رودربایستی وجود داشته باشد. این اشتباه در حال تکرار است و ما مدام فقط اسمش را عوض می‌کنیم، ظاهرش را «شیک» می‌کنیم و در تأییدش سخنرانی می‌‌کنیم، بدون اینکه مطالعه‌ای انجام دهیم که نشان دهد این کار سودی ندارد.»

 

 

به این نوشته امتیاز بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×