نابغهای با چشمهای حراف |عکس
به گزارش همشهری آنلاین؛ چطور میتوان نسبت به یک نابغه مطلق احساس تنفر کرد؛ بازیگر غریبی که حتی پلکزدنها و ضرباهنگ تنفسش بخشی از شخصیتهای غولآسایی هستند که فقط و فقط با حضور او روی پرده توان جانگرفتن دارند.
تمام شخصیتهایی که پاچینو در کالبدشان حلول کرده، قطعا از 2 نظر بهشدت یکساناند؛ چشمهای حراف و لبهای بسته. حتی وقتی که در فیلم «بوی خوش یک زن» نقش یک نابینای کلبیمسلک را بازی میکند، باز هم این چشمها هستند که بیش از لبها حرف میزنند. آن نگاه سنگین و هراسآورش در «پدر خوانده»، نگاههای بیهویتش در «سرپیکو»، خستگی خونگرفته چشمهایش در «بیخوابی»، توحشاش در «صورت زخمی» و تضاد وظیفه و رفاقت در «مخمصه» که پلکهای عصبیاش روی آن صحه میگذارند را فقط و فقط آل پاچینو میتواند خلق کند.
اینها بخشی از بهیادماندنیترین عکسها و البته جملههایی هستند که از دهان این مرد کمحرف بیرون پریده و جان گرفتهاند؛ مردی که چشمهایش هیچوقت دروغ نمیگوید.
درباره بازی در پدرخوانده گفته: من جایگاهم را بهخاطر بازی در پدرخوانده دارم. برای یک بازیگر، (بازی در پدرخوانده) مثل بردن لاتاری بود.
درباره بازی در سرپیکو گفته: من با فرانک سرپیکو (شخصیت واقعی که فیلم براساس زندگی او ساخته شده) ملاقات کردم؛ آنها من را به او معرفی کردند. قبل از اینکه او را ببینم، نمیخواستم نقشاش را بازی کنم. خیلی عجیب بود. نه اینکه او منفی یا مثبت بود، فقط اینکه فکر میکردم نمیتوانم. اما وقتی فرانک را دیدم، احساس کردم چیزی هست که میتوانم آن را نقاشی کنم. او نگاهی در چشمانش داشت که فکر کردم خب همین است.»
درباره بازی در صورت زخمی گفته: احتمالا این فیلم یکی از محبوبترین فیلمهایی است که من بازی کردهام، اما واکنشها به آن عجیبتر از دیگر فیلمهایم بوده است. این فیلم یک کاری با من کرد. میتوانم بگویم فیلم سنگینی بود.
درباره بازی در بوی خوش یک زن گفته: من هیچ وقت با اسلحه میانه نداشتم. در واقع، وقتی که عطر خوش زن را بازی کردم، تازه باید یاد میگرفتم که اسلحه را پر کنم… کار سختی است، باید اسلحه را در 45 ثانیه با چشم بسته پر و خالی میکردم.