وعدههای بیاساس نفتی
روزنامه شرق نوشت: انتخاب حق مردم است و مردم با انتخابات مسیر دولتها را ادامه یا تغییر میدهند. بیتعارف، عملکرد ضعیف و قوی دولتمردان در سر سفره مردم نمود پیدا خواهد کرد. روزهای گذشته، شرایط عجیبی بود؛ گزافه نیست اگر بگوییم تابهحال اعتماد درخوری به کابینهها و رؤسای جمهور وجود ندارد، چراکه کارنامه مطلوبی از خود به جا نگذاشتهاند. مباحثی هم که در روزهای فعالیتهای انتخاباتی از لابهلای مناظرات به بیرون درز میکرد، نشان از شرایط به مراتب دشوارتری در پشت پرده داشت.درحالحاضر عدهای با عدمتصویب FATF سفره مردم را با شرایط سختی مواجه کردهاند. برخی کاسبان تحریم و کاسبان فیلترشکن هستند. از طرفی هم حضور بهاصطلاح دامادها و اتفاقاتی نظیر فساد چای دبش و غائله خودرو داخلی و خودروی چینی و… گوشههای دیگری از شرایط موجود در اقتصاد کشور هستند. در ادامه چند ادعای کاندیداهای ریاستجمهوری در دوران فعالیتهای انتخاباتی را درخصوص نفت و گاز، انرژی و محیطزیست بررسی میکنیم و با نقد برخی اظهارات، به آنچه باید در این زمینه به آن پرداخته میشد، شامل سیاستهای نفت و گاز، ناترازی انرژی، اوپک و قیمت نفت و… نیز نظری میاندازیم.
ماجرای هدررفت 4 درصدی با میترینگ چیست؟
با وجود اینکه تنها موتور پیشران اقتصاد کشور نفت و گاز است، هیچکدام از کاندیداها در روزهای تبلیغات انتخاباتی، برنامه مشخصی که راهگشای این صنعت باشد، ارائه نکردند و آنهایی که راهکار ارائه کردند تنها بیخبری خود و مشاورانشان را از اداره صنعت نفت نشان دادند.
تأکید بر مسئله میترینگ در مناظرهها یک از این نمونههاست. اما داستان میترینگ چیست و چگونه گمان میرود که بین دو تا چهار درصد پرتی نفت را با آن میگیرند؟ میتر یعنی اندازهگیر. هر کنتور ساده در خانه تا آن اندازهگیرهای پروانهای در پمپبنزینهای قدیم، همه میتر هستند و جریان سیال درحال عبور را اندازهگیری میکنند. بحث زمانی پیچیده میشود که سیال دو یا سه فاز باشد، اندازهگیری آن با این شکل پیچیدهتر خواهد شد. انواع میتر در صنعت نفت شامل میترهای دوفاز و سهفاز است که اُلتراسونیکها، مولتیفاز فلومیترها و کاستودی و فیسکالمیتر از انواع آن هستند. اندازهگیری حجم سیال خروجی از چاه کار آسانی نیست و معمولا از راه استفاده از فرمولهایی معروف به فرمول چوک امکانپذیر است. در این روش اندازه چوک، فشار و دما وارد فرمولی میشود که ثابتها و مشخصات نفت آن پیشتر اندازهگیری شده است و یک عدد تخمینی برای حجم تولید محاسبه میشود. این فرمولها دقیق نیستند و فراخور تجربه و چاهآزمایی برای چاهها انتخاب میشوند. آیا امکان اندازهگیری حجم خروجی از چاه وجود ندارد؟ چرا این امکان وجود دارد ولی ممکن است در تولید مشکلاتی به وجود آورد. در نتیجه معمولا شش ماه در میان انجام و فرمولها بهروزرسانی میشود.
برای نفت سبک و گاز و گاز میعانی فرمولها بهمراتب پیچیدهتر هستند. حال مشکل از کجا آغاز میشود؟ نرخ تولید چاهها اندازهگیری میشود، نفت به واحد بهرهبرداری ارسال میشود، گاز و آب آن جدا میشود و در پایان، نفت آماده ارسال برای پالایشگاه یا صادرات در خروجی کارخانه بهرهبرداری توسط میترفیسکال یا کاستودی اندازهگیری میشود. نظارت بر تولید یا نظارت بر صادرات بهشدت خروجی این میترها و اصالت آنها و کالیبرهبودنشان را کنترل میکنند. با اینحال، نفت خروجی از بهرهبرداری با نفت اعلامشده از چاهها بین دو تا چهار درصد تفاوت دارد. علت این است که این ماهیت اندازهگیری سر چاهی است و قطعا عدد خروجی بهرهبرداری صحیح است اما در اینجا روشی وجود دارد به نام بککلکولیشن که میزان تفاوت کارخانه با مجموع چاهها را براساس فراریت نفت و گاز همراه آن بر روی چاهها سرشکن کرده و اندکی عدد تولید آن را کاهش میدهند. در واقع عدد اولیه که اندکی بالاتر از واقعیت بوده است بههیچوجه نباید اعلام شود، چون بسیاری از مدیران، بازرسان و افراد بیرونی اجحافی به داستان فنی گفتهشده ندارند و اگر برای مثال این تفاوت در سال بررسی شود، اعداد نجومی به دست میدهد که ثابتکردن اینکه نفتی وجود نداشته تا نیست شود با آن اعداد اصلا آسان نیست. برای مثال یک میدان نفتی 200 هزار بشکهای ممکن است 800 بشکه اختلاف در روز با کارخانه داشته باشد، اگر به اشتباه تمام اعداد گزارش شود اختلاف آن در سال290 هزار بشکه است که عدد قابلتوجهی است.
کارشناسان نفتی خصوصا در نظارت بر تولید و نظارت بر صادرات بهخوبی با این مفاهیم و علم آن آشنا هستند و اگر همان تحریم محبوب برخی مدیران نبود، در تمامی بخشهای حساس، از میتر کالیبره جهانی جهت اندازهگیری و گزارش به دیسپچینگ استفاده میشد؛ همانگونه که تا پیش از این اتفاق میافتاد. با تمام اینها، خدا عالم است چه شده که جای بحث بر سر ناترازی انرژی و یا ضریب بازیافت پایین ما در بهرهبرداری از میادین بهدنبال شکار چنین سایههایی رفتهایم.
وعده پرداخت طلا به مردم در یکقدمی واردات انرژی
وعده دیگری نیز که در روزهای تبلیغات انتخاباتی ارائه شد پرداخت طلا و یا معادل طلا درصورت مصرف کمتر انرژی است. این ادعا بهحدی دور از واقعیت و خلاف حقایق موجود در سبد مصرف انرژی خانوار و شرایط انرژی کشور است که حتی ارزش بررسی ندارد و چیزی مانند همان داستان معروف است که میگویند کسی در مقابل اهالی یک روستا ادعا کرده بود اگر یک سال از من مراقبت کنید، سال بعد کوه را بر پشتم برایتان جابهجا میکنم. برای روشنترشدن موضوع، میدان گازی پارس جنوبی را در نظر بگیرید؛ میدانی که در مسیر افت فشار بهدلیل برداشت است. از آنجایی که این میدان، میدان گاز میعانی است، با کاهش فشار، میعانات گازی در درون مخزن از گاز جدا شده و بهدلیل چسبندگی زیاد به دیواره سنگ میچسبند و مسیر عبور گاز را میبندند. همچنین حجم میعان تولیدی نیز کاهش مییابد. این یعنی اگر میزان مصرف گاز اعم از خانگی، نیروگاهی، صنعتی و پتروشیمی بهسرعت کاهش نیابد، با مشکل بزرگ کمبود گاز مواجه خواهیم بود. پس منطقا ممکن است مجبور شویم تمام درآمد کشور را صرف واردات گاز کنیم، نه اینکه معادل آن طلا به مردم پرداخت کنیم.
ادعای عجیب کاهش قیمت بنزین به نصف
بحث تغییر نرخ بنزین از سه هزار تومان به هزار و 500 تومان نیز جالب است. اینکه این ادعاها بدون هیچ تبعاتی از سمت افرادی که از صندلیای به صندلی دیگر جابهجا میشوند نقل شد، خود دلیلی است که چرا حال و روز اقتصاد ما اینگونه شده است. مطرحکردن مسئله نصفشدن قیمت بنزین به این معناست که اکنون بنزین هزار و 500 تومان به مردم گرانتر فروخته میشود.
درحالیکه اگرچه بحث افزایش قیمت حاملهای انرژی به جهت مدیریت مصرف مدتهاست مطرح است، اما از آنجایی که در مسئله فروش خودرو در داخل بهنوعی مال مردم تاراج میشود و بیکیفیتترینها به گرانترین قیمت در اختیار آنها قرار میگیرد و وضعیت حملونقل عمومی نیز بهشدت مشکلدار است، نمیتوان نسخهای برای هماهنگسازی قیمت حاملها با شرایط پیچید. بعد در این حال و روز یکی میآید و ادعای کاهش قیمت به نصف میکند! بیدلیل نیست که امثال این افراد و شعارهایشان جدی گرفته نمیشوند. باقی هم البته حال و روزی بهتر ندارند؛ ادعاهای بدون پشتوانه آنان این را تأیید میکند. جالب آن است که حتی یک متخصص یا فرد آگاه حداقل در حوزه نفت و گاز و انرژی دوروبر هیچکدام از مدعیان مدیریت کلان اجرائی وجود ندارد.
سیل سؤالات بیپاسخ نفت
با اینحال باید پرسید اگر افرادی آگاه با برنامهریزی صحیح بخواهند از وعدهها سخن بگویند، روی چه مسائلی میبایست بحث شود؟ برخی مدعیان مدیریتهای کلان اجرائی اگر بدانند که پول نفت تا چه حدی در هر سناریو اقتصادی مهم است، متوجه اهمیت مسئله رفع تحریمها میشدند و برای بازسازی ضربتی صنعت نفت و گاز که اتفاقا در سه سال گذشته نهتنها رشد نداشته که برعکس در وضعیت هشدار قرار دارد، اقدام میکردند.
این روزها صحبت از قراردادهای روسی و سرمایهگذاری خارجی است، اما آیا روسها سرجمع 500 میلیون دلار تاکنون پول در پروژههای نفتی هزینه کردهاند؟ چقدر از پولی که هزینه کردهاند تنها حقوق و دستمزد پرسنل خودشان است؟ درخصوص قراردادهای IPC تازه امضاشده، اگر صندوق توسعه ملی به پروژههایی که این روزها شرکت ملی روی کاغذ برای توسعه امضا کرده است پولی ندهد، آیا این شرکتها که مدیران وزارت نفت و شرکت ملی پیشتر خود مدیر ارشد آنها بودهاند پولی برای توسعه دارند؟ طلب 100 میلیارد دلاری صندوق توسعه ملی چگونه و با چه مدلی بازپرداخت میشود؟ برای آزادگان آیا مجموع چند بانک خود بهاندازه یک میلیارد دلار پول دارند؟ چه کسی مسئول وضعیت ناترازی گاز و ناترازی بنزین در کشور است و چه برنامهای برای حل آن وجود دارد؟ با این قراردادهای تهی از تخصص و سرمایه آیا دهان شیرین میشود؟ فرض که ما مشکل FATF و تحریم را حل کردیم، چین که به ابتکار آقایان نفت ما را گرفته و پول آن را پس نداده و حتی حاضر نشده است از پول بلوکهشده خودمان برای توسعه فاز دوم یاداوران و آزادگان هزینه کند، آیا حاضر است پول ما را پس دهد؟
همه کشورها سناریوهای میانمدت و بلندمدت برای گذار انرژی و کاهش آلایندههای کربنی دارند و این برنامهها بهسادگی با یک جستوجوی ساده در اینترنت برای تمام کشورها در دسترس است، اما در کشور ما هیچیک از داوطلبان ریاستجمهوری تابهحال کلمهای در این مورد بر زبان نرانده است. سهم توسعه برق خورشیدی و بادی چه میشود؟ بحران آب چطور؟ برای مثال اگر سال بعد باران کمتر ببارد چه؟ زمستان برعکس امسال سرد باشد و مصرف گاز خانگی سربهفلک بکشد چه؟ در بسیاری از میادین نفتی ما، سهم برداشت زیر پنج درصد است. ما نیاز به استفاده از روشهای ازدیاد برداشت داریم که آنچنان نیز پیچیده نیست، شرکت ملی نفت ایران خصوصا در سالهای اخیر چه کاری برای اجرای یک پایلوت موفق ازدیاد برداشتی انجام داده است؟ بروید و از نفتیها بپرسید که کاهش حقوق در کنار افزایش مالیات چه بر سر متخصصان آورده است و کسانی که امکان خروج از کشور را داشتهاند چگونه مجبور شدند جلای وطن کنند. چرا یک فرد و تنها یک فرد در شرکت ملی نفت ایران تا جای ممکن مدیران ارشد، میانی و حتی مدیران واحد را میتواند از همشهریان خود بچیند؟ مدیران چه برنامهای برای حذف این همشهریبازی که ریشه نفت را میخشکاند دارند؟ بهزبان ساده، در حوزه نفت و گاز و انرژی و البته محیطزیست، کشتی ما درحال غرقشدن است و نهتنها عملکرد دولت قبل و البته دولت قبلتر و قبلتر هیچکدام در استای اصلاح این مسیر نبوده است، بلکه روزبهروز سرعت نزدیکشدن به چالههای بزرگ مشکلات در دولتهای مختلف بیشتر شده است.
سعید ساویز