واکنشها به اظهار نظر ‘حقابه سیستان اولویت ما نیست’ توسط نماینده ویژه رئیسجمهور در امور افغانستان
روزنامه هم میهن نوشت: زن سیستانی، گالن خالی آب را گذاشته روی ویلچر و درختهای از گرماسوخته را یکییکی رد میکند تا به خانه برسد. عرق از روی پیشانیاش که میچکد روی صورت، تازه به خودش میآید. از جلوی خانهشان رد شده و نفهمیده. دیروز هم آب نبود و بدن دخترش را با آب شور شست. مدام به فکر ناسوری زخمهایی است که روی بدن دخترش جا ماند. اگر امروز هم بخواهد با آب شور تن دخترک را بشورد، زخمها باز میشوند. نمک که میزنی روی زخم قدیمی، جای جدید میاندازد و به این زودی هم جایاش خوب نمیشود.
حقابه سیستان برای آقای سفیر، تنها یک گروه واژه مشتق مرکب است؛ برای ثریا اینطور نیست. هفتهای چندبار، ویلچر دختر معلولاش را میزند زیر بغل و تا مغازه میرود. آب میخواهد؛ ندارند. آبشان شور است. تازه همین آب شور هم نصفههای روز قطع میشود. ناچار است تا مغازه برود و ببیند آب گیرش میآید یا نه. اگر بدشانس باشد و آب نباشد، با همان آب شور دختر معلولاش را میشوید. تازه دختر کوچکاش هم پوست حساسی دارد. آخرین راهشان این است که آب معدنی بخرند. گران در میآید اما چه میتوان کرد؟
این است که حقابه برای ثریا صرفاً یک واژه نیست. آب که باشد، دوتا دبه 20 لیتری آب را دانهای شش هزار تومان میخرد و روی ویلچر جای میدهد. تکیده است و نای کشیدن 40 لیتر آب ندارد. ویلچر را کشانکشان تا خانه میبرد تا دخترهایش حمام کنند. لباس بشوید و چیزی برای خوردن درست کند. ثریا معتقد است که طعم آبشان از شوری به تلخی میزند. کیفیت ندارد. به همین خاطر هم نمیتوانند از وسایل برقی مثل ماشین لباسشویی یا حتی دستگاه تصفیه آب استفاده کنند. دستگاه تصفیه آبشان که رسماً از کار افتاده و نمک گرفته. همینطور که حرف میزند، یک لیوان را آب میکند و روی زمین میگذارد. لیوان آب را نشان میدهد و میگوید: همین آب را ببینید! چند دقیقه صبر کنید و ببینید چقدر نمک تهنشین میکند؛ آن وقت میفهمید چرا مجبورم بروم مغازه تا آب شیرین بخرم.
سوال میکنم که روزی چند دبه آب میخرد که جواب میدهد بستگی دارد. بین روزی دو تا روزی شش گالن 20 لیتری در خانهشان استفاده میشود. دوباره برایم سوال میشود که یک نفر، تنهایی چگونه آن دبههای سنگین را تا خانه میآورد؟ میگوید: چون معمولاً وسیله نیست، باید گالنها را تا مغازه ببرم. تازه هر مغازهای هم آب شیرین ندارد. اگر همسرم باشد، با فرغون آب را تا خانه میبریم و اگر نباشد هم ویلچر دختر معلولم را برمیدارم که چرخ دارد. اگر کسی ماشین داشته باشد هم با ماشین میرود. روزهایی که قرار است لباس بِشوییم تا شش گالن آب هم مصرف میشود. اگر ظرفها زیاد باشد و قرار باشد بچهها را به حمام ببرم همان شش گالن آب مصرف میشود.
مغازه هم آب نباشد چه؟
ثریا میگوید که بارها پیش آمده در تابستان آب قطع شود، مغازه هم آب نداشته باشد و حتی فردای آن روز هم نه آب شور وصل شده و نه مغازه، آبی آورده است. آن روز را بدون آب میگذرانند. اگر آب شور وصل شود، از همان استفاده میکنند. در غیر این صورت، همه کارها میماند برای روز بعد. روز بعد وصل نشود؟ روز بعد. صبر میکنند. «صبر نکنیم، چه کار کنیم؟» البته استفاده از آن آب شور، مشکلات مخصوص خودش را دارد. به جز اینکه پوستشان را میخراشد، اگر با آن آب ظرف بشویند، رنگ ظرفها کدر میشود و باید یک بار دیگر با آب شیرین بشویندشان.
ثریا میگوید: اگر بچهها را با آب شور حمام کنم، اصلاً مشخص نمیکند که این بچه حمام کرده است انگاری هنوز هم کثیف باشد و تازه پوستشان زخم هم میشود. پوست صورت دختر خردسالم را با آب شور نمیشورم چون هنوز خیلی بچه است اما دختر بزرگم معلول است و یک عالم مشکل دارد؛ چراکه مدام باید این بچه را تمیز کنم. دختر بزرگم مدام خودش را میخارد زیرا آب به تدریج زخم ایجاد میکند و مجبورم که دوباره با همان آب شور، بدنش را تمیز کنم. بچه هم بدنش را میخاراند و زخمها بدتر و بدتر میشوند. خون میآید و دوباره بعد از شستوشو، باز میشود. پوست بچهام، از شوری آب، تیره هم شده است. ناگهان به یاد میآورد که خواهرش گفته بود از قبل از عید فطر که آب تلختر شد، بیشتر وقتها خواهرزادههایاش هم مانند دخترانش سرفه میکنند. نمیداند دلیلش آلودگی و ریزگردهاست یا اینکه آب، مناسب نیست اما مطمئن است که هیچیک از این طفل معصومها علائم سرماخوردگی نداشتهاند.
زار روستا
شهری که عبدالصالح زندگی میکند هم آب نیست. امسال باران زده، اما پنج، شش سال گذشته که از این خبرها نبود. بختک کمبارشی پهن شده بوده روی شهر و مردم با بیل و دست و هرچه داشتند، گودال میکندند که اگر باران زد، آب ذخیره کنند. نخل و نبات یکییکی میپوسیدند و بار و مزرعه هم تند تند خشک میشدند. خانواده عبدالصالح، دعا میخواندند و گودال میکندند که باران بزند و آب در گودال بماند. قدیمیهایشان میگویند از وقتی گوسفندی را آب نداده، ذبح کردند، زار زده به شهر و روستا. جوانترها بهشان گفتهاند که بعد از بیابانزایی سالهای پیش دیگر خاک شهر کمتر از قبل آب را به خود جذب نمیکند اما پدربزرگها و مادربزرگها هر جا مینشینند، مراسم زارگیری راه میاندازند که برکت به شهرشان برگردد. باور نمیکنند این همه تغییر، کار دست بشر باشد. آبی که از لوله میآید به زردی میزند.
مزرعهها همه خشک شدهاند. مردان، زنان و حتی بچهها برای جبران کسری معاش، سوختبری و کولبری میکنند. همین است که فکر میکنند زار زده به شهر وگرنه کی آدمیزاد میتواند این همه شهر را عوض کند؟ عبدالصالح میگوید: همین بیست سال پیش اوضاع اینقدر بد نبود. سد کمالخان را که زدند، بیابانزایی و کمآبی شروع شد. منطقه ما، لولهکشی دارد اما فرسودگی لولهها، کیفیت آب را به شدت کاهش داده است. تانکرهای دولتی هر روز براساس 15 لیتر سهمیه هر نفر آب میدهند. عبدالصالح خدا را بابت بارندگیهای امسال شکر میکند و میگوید: امسال بارندگی خوب بود. زمین مناطق ما بهگونهای است که آب به آن نفوذ نمیکند. البته قبلاً به این شدت نبود اما حالا خاک، آب نمیپذیرد. آب که بریزی روی خاک، تبخیر میشود. مردم در زیرزمینها گودالهایی کندهاند که با آب باران پر میکنند. سالهایی که باران نیست همه چیز سختتر است. تانکر اداره آب و فاضلاب استان به مردم آب میرساند. مردم هم آب انبار درست کردهاند و از آن برداشت میکنند.
خودشان که فکر میکنند زار زده به روستا. اما انگار زندگی هر چه سختتر شده، این مردم بیشتر هوای هم را داشتهاند. عبدالصالح تعریف میکند: اگر خانوادهای نتواند آب بخرد از همسایه قرض میکند. خیلی از خانوادهها واقعاً نمیتوانند آب بخرند به همبن خاطر سعی میکنند همان سهمیه دولتی را تا روز بعد برسانند. با اینکه سوخت گران است و آب گرانتر، راننده تانکرها دندان گردی نمیکنند. رحم دارند و آب را از آنان دریغ نمیکنند. پول آب را یا بعدتر میگیرند یا اینکه در ازای آب، کالا یا خدماتی از آنان میگیرند.
مردم اینجا همه سختی دیدهاند و همه سختی را میفهمند. این است که کسی را به سختی نمیاندازند و با هم مدارا میکنند. حق دارند باور نکنند، آدمیزاد آب میبندد روی آدمیزاد.
وامی برای آب
سلیم، ساکن یکی از روستاهای چابهار است. با اینکه چابهار یک منطقه آزاد اقتصادی است اما روستاهای آن هنوز آب لولهکشی سالم ندارند. روستای سیب، در چهار یا پنج کیلومتری چابهار است که لولهکشی آب ندارد. جمعیت روستا به 9 هزار نفر میرسد اما آب درست و حسابی ندارند؛ یا مثلاً روستای کمب، بزرگترین روستای کشور است اما هنوز آب لولهکشی ندارد. سلیم میگوید مردم آب مورد نیازشان را از تانکر آب تهیه میکنند. دو سالی است که وعده آبشیرینکن داده شده اما هنوز آب به روستای سلیم نرسیده است و خبری از لولهکشی هم نیست. سلیم میگوید: هر وقت سهمیه آبی که سازمان آب با تانکر برای ما میآورد تمام میشود، مجبوریم از تانکرهای دیگر آب بخریم. هربار خرید آب برای ما از تانکر 800 یا 900 هزار تومان آب میخورد. این آب برای احشام و دام و همچنین شستوشو و آشامیدن است.
وضع خودشان خیلی بد نیست اما چند وقت پیش همسایهشان از آنها پول قرض کرده تا آب تهیه کند و میگوید: مردم برای تامین آب، وام میگیرند. در ذهن من گرفتن وام یعنی به بانک رفتن و ضامن و معرفی کردن اما سلیم وام آب را اینگونه توضیح میدهد: منظورم از وام آن وام بانکی که شما میگویید، نیست. مثلاً اگر کسی پول ندارد، به راننده تانکر میگوید دفعه بعد یا سر ماه پول آب را حساب کند. سهمیه روزانه سازمان آب و فاضلاب، 15 لیتر به ازای هر نفر است که مقدار خیلی کمی است. اگر خانوادهای آبِ بیشتر بخواهد، باید به شکل آزاد آب بخرد که بین 800 تا 900 هزار تومان هزینه دارد. اما آیا آب آزاد همیشه در دسترس است؟ سلیم جواب میدهد: تانکرها پول که بگیرند، هر طور که شده، آب میآورند؛ از چاههای اطراف آب پر میکنند. مردم برای خودشان که نخواهند هم نمیتوانند حیوان زبانبسته را تشنه نگه دارند. اینجا وضعیت، همیشه بحرانی است و از قدیم هم بحرانی بوده است. بیشتر روستاهای چابهار همینطور است. برخی شهرستانهای نوپا، لولهکشی دارند اما چابهار که ظرفیت گردشگری دارد؛ آبی ندارد. وام آب هنوز هم از دایره توجه من بیرون نرفته است. دوباره دربارهاش میپرسم و میشنوم: خانوادهای که پول ندارد، از دوست و فامیل یا همسایه پول قرض میکند. خودمان میگوییم وام گرفته است. معمولاً صاحب تانکرها هم آشنا هستند و با مردم راه میآیند.
حقابه سیستان اولویت ما نیست
اخیراً اظهارنظری از سوی کاظمیقمی، نماینده ویژه رئیسجمهور در امور افغانستان منتشر شده که میگوید: «سفارت ایران در افغانستان مجموع منافع کشور را در تعامل با طالبان افغانستان مدنظر دارد و مسئله حقابه سیستان اولویت نخست ما در این تعاملات نیست و آنچه تاکنون اتفاق افتاده است تخصیص به موقع حقابه هیرمند است.» اظهارنظری که داغ مردم سیستانوبلوچستان را تازه میکند و زخمهایشان را ناسور. چگونه با این همه درد و ناراحتی حقابه سیستان میتواند از اولویت اول خارج شود؟
غلامعلی شهرکی، نماینده شهرستان زابل استان سیستانوبلوچستان در گفتوگو با خبرنگار هممیهن سد کمالخان را دلیل اصلی گرفتاری مردم شمال استان میداند و میگوید: در 80 کیلومتری مرز ایران و در کشور افغانستان سدی ساخته شده که به سد کمالخان معروف است. متاسفانه طراحی این سد بهنوعی انجام شده است که ظرفیت آبی که در ماه از آن خارج میشود اصلاً قابل قبول نیست. حتی اگر تمام دریچههای این سد باز باشند، حدود 80 مترمکعب در ثانیه بیشتر آب به ایران نمیرسد. اگر بیشتر از این مقدار، آبی در قالب سیل یا سیلاب به سد برخورد میکرد، طراحی سد بهگونهای بود که این آب مازاد به منطقهای در افغانستان منحرف میشد که نام آن شورهزار گودزره است.
شهرکی توضیح میدهد که عکسهای ماهوارهای که امسال در روزهای مختلف چک کردهاند این مسئله را تایید میکند و متاسفانه این سد، بیشتر از میزان ذکرشده آب وارد کشور نمیکند. به گفته او پیشبینی میشود که حدود 3 تا 4 میلیارد مترمکعب آب وارد شورهزار گودزره در افغانستان شده است. بیشترین میزان آبی که وارد کشور ایران شده حدود 300 میلیون مترمکعب بوده است. حقابه ایران براساس قرارداد 1351 حدود 820 میلیون مترمکعب در یک سال است.
نماینده مردم این استان یادآوری میکند: متاسفانه در این دوره پرآبی، میزان آبی که وارد کشور شد حدود 300 میلیون مترمکعب بود و مازاد این مقدار به شورهزار منحرف شد. پیشنهاد مشخصی که پیگیر آن هستیم آن است که باید یک کانال سرریز تهیه شود تا بتوان بخشی از آب را از افغانستان به ایران انتقال دهیم تا حقابه ایران تامین شود. بهجز این، آب مورد نیاز در تالاب بینالمللی هامون نیز تامین شود. میزان آب 8 تا 10 میلیارد مترمکعب ظرفیت آب هامون است. باتوجه به اینکه عمق تالاب کم و تبخیر آن زیاد است، باید سالانه یک تا سه میلیارد مترمکعب آب وارد این تالاب شود تا حجم ثابتی داشته باشد و تغییرات آب و هوایی که در سالهای پیش در استان سیستانوبلوچستان و بخشی از افغانستان به وجود آمده است، به دلیل خشک شدن این تالاب است و به مردم هر دو کشور آسیب میزند. اگر این کانال سرریز در سال جاری وجود داشت، میتوانست بخشی از آن آب وارد تالاب شود و باعث بهبود زندگی مردم شود.
شهرکی میگوید که آب در شورهزار گودزره، منحرف شده و هیچ استفادهای از آن نمیشود. حتی خود افغانستان نیز از این آب که به شورهزار منحرف میشود هیچ استفادهای نمیکند. او میافزاید: آبی که وارد سیستانوبلوچستان میشود از دریچههای سد میرسد. طراحی سد بهگونهای است که بیشتر از این میزان، آب وارد ایران نمیشود. سفیر ایران در افغانستان صحبتی داشتند که ادعا کردند تغییراتی در بحث کانال سد رخ داده است. سال گذشته اگر این تغییرات رخ داده بود، استان سیستانوبلوچستان تغییراتی کرده بود. کشور باید دیپلماسی فعالانهتری در مواجهه با حقابه هیرمند انجام میداد و کانال سرریز با ارتباطات دیپلماسی حل شود زیرا هم حقابه تامین میشود و هم تالاب هامون وضعیت بهتری خواهد داشت. امسال که آب وارد کشور شد مشخص شد که هیچ تغییری در بند کمالخان انجام نشده و آب از دریچهها وارد کشور میشود.
این در حالی است که اگر در سال گذشته این آب کانالی ایجاد کرده بود، وضعیت بهتری رخ میداد. این اقدام هیچ ضرری برای کشور افغانستان هم نداشت و این سیلابها دیگر به شورهزار منحرف نمیشد. ما شش ماه دوم سال گذشته را از دست دادیم. اگر این اقدامات را در ششماهه دوم سال گذشته انجام داده بودیم، قریب به سه میلیارد مترمکعب آب به جای 300 میلیون مترمکعب آب ورودی داشتیم و تالاب هم آبگیری میشد و مردم هر دو طرف از شر ریزگردها که جان و زندگی مردم را در خطر قرار داده نجات مییافتند.
او که میگوید «از وضعیت جنوب استان اطلاعاتی در دست ندارم»، توضیح میدهد: در خود سیستان، سالها پیش آب لولهکشی 850 شهر استان تامین شد. در سالهای جدید، شبکه نیاز به تعمیراتی دارد که بتواند جوابگوی مردم باشد. اگر برخی از مناطق آب نداشتند دلیلاش این شبکهها بودند. با توجه به گرمایش شدید باید این شبکهها در اسرع وقت تعمیر شود تا دیگر با کمبود آب در شبکه مواجه نشویم. در سیستان خدا را شکر امسال مشکلات کمتری داریم اما در بلوچستان اطلاعات کاملی نیست.
تاکتیک طالبان برای مهار آب
احمد قنبری، استاد تماماکولوژی کشاورزی دانشگاه زاهدان در گفتوگو با هممیهن توضیح میدهد: حقابه هیرمند بحثی جدی است. بهطور کلی افغانستان از آب بهعنوان یک اهرم فشار، علیه ایران استفاده میکند تا در مذاکرهها قدرت چانهزنی بالاتری داشته باشد. برعکس این گفته که افغانستان 100 درصد آب و سیلابها را با استفاده از احداث سد کمالخان بدون هدف به بیراهه کشانده، اتفاقاً برای این آب برنامه هم دارد.
قنبری بیان میکند: توسعه 170 هزار هکتار زمین در دستور کار افغانستان است. قرار است به کمک کانال کمالخان تبدیل به قطب تولید غلات شوند. اگر بخواهیم قدرت در افغانستان را به سه دسته تقسیم کنیم، گروهی هستند که کاملاً مخالف دادن حقابه به ایران هستند که اکنون حاکم کشور، این افراد هستند. گروهی دیگر نیز معتقدند که باید آب را کنترل کنند تا ایران مطمئن باشد افغانها قدرت کنترل آب را دارند و بعد با ایران وارد مذاکره شوند و بحث فروش آب را مطرح کنند. آنان توانایی 5 میلیارد دلار فروش آب را دارند.
این استاد دانشگاه گریزی به سخنان سفیر ایران در افغانستان زده و بیان میکند: کاظمیقمی گفته که اولویت کار آنان، آب هیرمند نیست و بیشتر جنبههای اقتصادی و سیاسی را در نظر دارند. ایشان یک کارشناس سیاسی و امنیت هستند و تلاش دارند در بحث دیپلماسی آب حرف بزنند. ایشان حرف دلشان را گفتهاند که بیشتر جنبههای سیاسی و اقتصادی را در نظر دارد.
به گفته وی اقدامات دولت یعنی مدیریت منابع در جنوب استان، تامین آب پایدار، انتقال آب دریا و استفاده از حوزههای نزدیک به غرب راهکارهای خوبی است اما باید بدانیم بدون هامون و محیط زیست آن زندگی در سیستان میسر نیست.
قنبری ادامه میدهد: بحث حقابه هامون و دریاچه تنها بحث اشتغال نیست؛ نفس مردم به دریاچه وصل است. در خصوص آب ما یکی از کشورهای پیشرفته در تامین آب هستیم اما بهرغم برخی اقدامات، همچنان مشکلات آب هم داریم؛ بهخصوص در بخش جنوبی استان، آب بهداشتی مناسب نیست. دلیل این مسئله نه عدم وجود آب بلکه عدم مدیریت منابع آب است. آب شیرین نباید در راندمان پایین کشاورزی استفاده شود یا در لولههای فرسوده برود. بازیافت آب هم حتی در سیستان که خشک است مطلوب نیست. ما از آبهای بازیافتی استفاده درستی نکردیم.
هامون تا 1398 آب داشت
حسین سرگزی، دکتری بیابانزدایی و پژوهشگر دیپلماسی آب، توضیح میدهد که پیش از احداث سدکمالخان، سیستان سیلاب دریافت میکرد و آب وارد هامون میشد. او بیان میکند: تا مردادماه سال 1398 در تالاب هامون آب بود اما بعد از احداث سدکمالخان، 10 برابر آبی که به ایران میآید به گودزره میریزد. گودزره هم پاییندست است؛ بنابراین نفعی برای هیچکس ندارد.
این پژوهشگر اظهار میکند: تبعات وارد نشدن آب به هامون بسیار است. خاک فرسایشپذیر شده و گرما طاقتفرساست. پوشش گیاهی منطقه از بین رفته و گرمایش منجر شده که مصرف برق برای کولرها نیز افزایش یابد. این کمبود آب خود را به شکل آتشسوزی در منطقه نشان میدهد و میزان گرد و غبار منطقه نیز افزایش یافته است. فروردین امسال و پارسال طوفان گرد و غبار شدیدی در زاهدان به وجود آورد. قبلاً تنها در خود سیستان گرد و غبار بود اما در پنج سال اخیر زاهدان نیز آلوده شده است.
این کارشناس، توضیح میدهد بیماریهایی که در کشور ریشهکن شده مانند سل و حصبه یا مشکلات سیستم تنفسی در استان بیداد میکند. همچنین تعداد بیماریهای مقاوم به درمان در استان نیز بسیار زیاد است. رتبه نخست مربوط به بیماریهای چشمی مربوط به سیستانوبلوچستان است. آبمروارید در منطقه بیداد میکند و در تابستان سال گذشته 20 هزار نفر در روزهای طوفانی راهی بیمارستان شدند تا مشکلات چشمی خود را درمان کنند. همچنین بسیاری از بیماریهای روانی مانند افسردگی نیز در سیستانوبلوچستان بسیار همهگیر است.
او در پایان با اشاره به معضلات اقتصادی بهوجودآمده در استان میگوید: قطعاً اقتصاد استان تحت فشار قرار گرفته است. وقتی منابع آبی و آب در استان نیست صنعت بهخصوص صنایع آببری مانند فولاد و کاشی که پتانسیل زیادی در استان دارند، رشد نمیکنند. سرمایهگذاران نیز اقدام به سرمایهگذاری در منطقه نمیکنند. وقتی نه آب هست و نه امکان توسعه و نه امنیتی مانند امنیت مرکزی، مشخص است که سرمایهگذار در این استان سرمایهگذاری نمیکند. دولت باید حقابه و حق قانونی ما را از کشور همسایه بگیرد و ما دو کشور با زبان و دین مشترک هستیم و نباید این همه مشکل داشته باشیم.
یک کارشناس ساکن استان سیستانوبلوچستان که تمایل نداشت نامش فاش شود، به خبرنگار روزنامه هممیهن میگوید: استان سیستانوبلوچستان 9 هزار روستا دارد و بخش قابل توجهی از آنها آبرسانی نشده است. سازههای بزرگ آبی که وزارت نیرو با هدف تامین آب شرب شهری، روستایی، کشاورزی و صنعت احداث کرد به بیراهه رفتند.
او بیان میکند: بعد از افتتاح این سازهها، تاسیساتی نبود که این آب را به سمت پروژههای هدف که مردم باشند ببرد.
این پژوهشگر خاطرنشان میکند: آب در پشت مخازن در حال تبخیر شدن است. حوضه دریای عمان که حوضه آبخیزداری 4 میلیون و 800 هزار هکتاری است، ده شهرستان دارد. در این ده شهرستان پنج سازه وجود دارد که حجم مخازن آنها 750 میلیون مترمکعب است.
به گفته این کارشناس 750 میلیون مترمکعب دقیقاً پنج برابر آب مورد نیاز استان برای شرب است اما دریغ از اینکه 10 یا 20 درصد آنها به پاییندست رسیده باشد تا مردم از آن استفاده کنند.
وی توضیح میدهد: استان سیستانوبلوچستان پنج حوضه آبی بزرگ دارد؛ یکی هامون است که آب آن از داخل کشور به افغانستان و پاکستان میرود. وسعت این حوضه، سه میلیون و 400 هزار هکتار است. حوضه بعدی حوضه ماشکید است که سه میلیون و 400 هزار هکتار است و مستقیم به پاکستان میرود. حوضه بعدی کویر لوت است که 3 میلیون 600 هزار هکتار است و به کویر لوت میرود. حوضه بعدی حوضه هامون جازموریان است که به سمت کرمان میرود و نهایتاً در تالاب جازموریان که تنها حوضه مفیدی است که از آن استفاده میکنیم، میریزد. حوضه بعدی حوضه دریای عمان با وسعت 4 میلیون و 800 هزار هکتار با 10 شهرستان است که به دریای عمان میرود.
این کارشناس در پایان میگوید: دولت هر بار میگوید 200 روستا را آبرسانی کرده است اما تعداد روستاهای استان 9 هزارتاست. جمعیت استان 3 میلیون و 300 هزار نفر است و کمترین پراکندگی مربوط به استان سیستانوبلوچستان است. در هر کیلومترمربع در سیستان 12/5 نفر زندگی میکنند اما این میزان در کشور 43 نفر و در شمال 270 نفر است.
راهحل این است که سازههای کوچک آبخیزداری احداث شود زیرا سازههای کوچک روی آبراهههای بالادست کار میشود. دولت سد را در پاییندست زده و باید آب را به بالا دست برساند اما به جای اینکه این کار را کند آن آب را رها کرده و از عمق منفی 900 کیلومتری دریای عمان آب پمپاژ میکند تا به زاهدان با ارتفاع هزار و 300 متر برسانند. یعنی حاضر است هزینه پمپاژ و شیرینسازی بعدی آب را بدهند اما کار عقلانی را انجام ندهند. باید دید منافع کدام گروه در این شیرین کردن و پمپاژ آب است که دولت رهایش نمیکند.
مریم رحیمی