اصفهان بدون زایندهرود؛ شهری بدون زندگی | امکان فروریزش دهانهها
روزنامه پیام ما نوشت: اصفهان، که قرنها به «نصف جهان» شهرت یافته، هویت خود را بیش از هر چیز مدیون زایندهرود و سازههای شگفتانگیزی است که روی آن بنا شدهاند. بزرگترین رودخانه فلات مرکزی ایران، نهتنها منبع حیات طبیعی و اقتصادی منطقه، بلکه زمینهساز پیدایش و شکوفایی معماری صفوی بود؛ معماریای که امروز بخش مهمی از میراثفرهنگی جهانی محسوب میشود. پلهایی مانند سیوسهپل، خواجو، جویی و مارنان، که به دستور شاهان صفوی ساخته شدند، تنها مسیرهای ارتباطی نبودند؛ این پلها کارکردهایی اجتماعی، آیینی و هنری داشتند و در حافظه تاریخی مردم اصفهان بهعنوان صحنههایی زنده از زندگی جمعی ثبت شدهاند.
اما اکنون خشکی ممتد زایندهرود این شریان حیاتی را از نفس انداخته و پلهای تاریخی را در معرض تهدیدی جدی قرار داده است. به باور بسیاری از کارشناسان میراثفرهنگی، خشکی مداوم رودخانه میتواند نهتنها ساختار فیزیکی این پلها، بلکه کارکرد اجتماعی و ارزش فرهنگی آنها را به نابودی بکشاند. بهبهانه روز ملی زایندهرود ضمن مرور تاریخچه پلهای تاریخی روی این رودخانه، به بررسی بحران کنونی و دیدگاه متخصصان میپردازیم.
میراث صفوی که بر جریان آب بنا شد
سیوسهپل با 33 دهانه، شاهکاری از مهندسی هیدرولیک صفوی، نماد پیوند هنر و طبیعت است. این پل نهفقط راهی برای عبور، بلکه مکانی برای برگزاری جشنهای آیینی، همچون جشن آبپاشان ارامنه و مراسم مذهبی شیعیان، بود. پل خواجو، با کاشیکاریهای نفیس و غرفههای دوطبقه، محل تجمع هنرمندان و شاعران بود. مارنان و جویی نیز هر یک نقشی کاربردی در اتصال محلات و آبیاری باغهای سلطنتی داشتند. آنچه این پلها را متمایز میکرد، همنشینی کارکرد مهندسی با نقش فرهنگی و اجتماعیشان بود؛ چیزی که بدون جریان زایندهرود معنای خود را از دست میدهد.
خشکی زایندهرود؛ تهدیدی جدی برای میراث جهانی
«نادر قاسمی»، کارشناس ارشد مرمت بناهای تاریخی، در تحلیل وضعیت پلهای اصفهان میگوید: «پلهای تاریخی این شهر با فرض دائمی بودن جریان آب ساخته شدهاند. معماران صفوی بهخوبی میدانستند حضور آب، نهتنها بخشی از زیباییشناسی اثر است، بلکه تعادل بار سازه را تضمین میکند. امروز که بستر خشکیده، این تعادل برهم خورده و نیروهایی بر پایهها وارد میشود که سازندگان هرگز در محاسبات خود در نظر نگرفته بودند.»
قاسمی معتقد است: «رطوبت دائمی زایندهرود، خاک زیر پی پلها را پایدار نگه میداشت. حالا با خشکی ممتد، خاک متراکم و سفت شده و همین تغییر ماهیت، فشار جانبی بیشتری بر سازه وارد میکند. در برخی نقاط حتی شاهد ترکهای مویرگی هستیم که اگر جدی گرفته نشود، میتواند به نشستهای خطرناک تبدیل شود. پلهای تاریخی فقط کالبد آجری نیستند؛ آنها محصول پیوند طبیعت و معماریاند. اگر آب نباشد، سازه در معرض فرسایش زودرس قرار میگیرد. به همین دلیل، مرمتگران امروز با وضعیتی روبهرو هستند که در دورههای پیشین سابقه نداشته است. این مسئله باعث میشود روشهای سنتی مرمت کافی نباشند و نیاز به مداخلات نوین باشد.» به باور او، مرمت بدون احیای آب تنها «ترمیم ظاهری» است. قاسمی میگوید: «حتی اگر میلیاردها تومان صرف بازسازی کنیم، تا وقتی بستر رودخانه زنده نباشد، پلها دوباره آسیب خواهند دید. راهحل، بازگرداندن آب به زایندهرود است، نه صرفاً چسباندن آجرها و بندکشی.»
امکان فروریزش دهانههای پل در بازه زمانی 10ساله
«سمیه بهزادی»، متخصص ژئوتکنیک، نگاهش را از منظر مهندسی خاک بیان میکند. او میگوید: «پلهای تاریخی اصفهان بر بستری بنا شدهاند که همواره با رطوبت در تماس بوده است. این رطوبت باعث میشد خاک نرم باقی بماند و نشستها بهطور طبیعی متعادل شوند. اکنون اما خشکیدگی شدید موجب تغییر بافت خاک شده است. خاک ترک میخورد، متراکم میشود و فشار جدیدی بر پایهها وارد میکند.»
این متخصص ژئوتکنیک ضمن هشدار درباره وضعیت آینده این پلها میگوید: «بررسیهای ما روی سیوسهپل نشان داده در بخشهایی از پایهها، ملات آهکی شروع به پوکشدن کرده است. دلیل آن، تغییر چرخه رطوبت و خشکی است. وقتی بهطور ناگهانی سیلابی میآید و بعد دوباره خشکی حاکم میشود، سازه شوک شدیدی میبیند. این نوسان از نظر ژئوتکنیکی بسیار خطرناک است. اگر این روند ادامه پیدا کند، در یک بازه 10ساله ممکن است با فروریزش بخشی از دهانهها مواجه شویم. پلها ظاهری مستحکم دارند، اما آسیبهای درونی بهمراتب جدیتر است. باید همین حالا دست به اقدام پیشگیرانه بزنیم، نه اینکه منتظر حادثه بمانیم.»
او بر لزوم پایش دائمی تأکید میکند: «پلهای تاریخی نیاز به سیستم پایش هوشمند دارند. سنسورهای لرزهسنج و رطوبتسنج میتواند به ما بگوید چه تغییراتی در سازه رخ میدهد. این کاری است که در دنیا برای میراث مشابه انجام میدهند، اما در اصفهان هنوز بهطور جدی پیاده نشده است.»
«فرهاد ابریشمی»، عضو هیئتعلمی دانشگاه هنر، بحران زایندهرود را از منظر فرهنگی تحلیل کرده و میگوید: «پلهای اصفهان در حافظه مردم فقط بناهای سنگی نیستند؛ آنها صحنه زندگی اجتماعی بودهاند. در دهانههای خواجو آواز میخواندند، روی سیوسهپل جشنهای آیینی برگزار میشد و حتی دیدارهای عاشقانه در سایه این پلها شکل میگرفت. امروز که رود خشکیده، این همه زندگی اجتماعی محو شده است. وقتی سکوت جای صدای ساز و خنده مردم را میگیرد، فقط یک بستر خشک نداریم؛ بلکه با مرگ یک فرهنگ مواجهایم. ارزش میراث جهانی تنها در کالبد نیست، بلکه در بستر زندهای است که آن بنا در آن قرار دارد.»
ابریشمی با اشاره به معیارهای یونسکو تأکید میکند: «یونسکو میراثی را ثبت میکند که هم کالبد و هم زمینه فرهنگی آن زنده باشد. اگر زایندهرود برنگردد، حتی اگر پلها بهشکل فیزیکی باقی بمانند، ارزش جهانی آنها زیر سؤال میرود؛ چون دیگر در بستر تاریخی خود معنا نخواهند داشت. نجات پلهای اصفهان فقط کار مرمتگران نیست، این یک پروژه ملی است؛ دولت، جامعه مدنی، دانشگاهها و حتی شهروندان باید وارد عمل شوند. زایندهرود باید به جریان بیفتد تا این میراث همچنان زنده بماند. بدون آب، هیچ مرمتی نمیتواند روح را به پلها بازگرداند.»
بحران اجتماعی و گردشگری در اثر خشکی زایندهرود
خشکی زایندهرود پیامدهایی فراتر از میراث معماری دارد. گردشگران داخلی و خارجی که برای دیدن انعکاس پلها در آب به اصفهان میآیند، با بستر ترکخورده رود مواجه میشوند. این تصویر نهتنها جذابیتی ندارد، بلکه چهرهای بحرانزده از شهر به نمایش میگذارد. «زهرا میرزایی» از زاویه گردشگری به موضوع نگاه میکند. او میگوید: «اصفهان همیشه در ذهن گردشگران خارجی با تصویر سیوسهپل بر آب شناخته میشود. وقتی گردشگری از آن سوی دنیا میآید و رودخانه خشک را میبیند، اولین چیزی که به ذهنش میرسد، این است که شهر میراث خود را از دست داده است.»
او خاطرهای نقل میکند: «سال گذشته گروهی از گردشگران آلمانی را به پل خواجو بردم. یکی از آنان گفت: این پل زیباست، اما چرا روی بستر مرده ساخته شده؟ این جمله نشان میدهد خشکی زایندهرود نهتنها جاذبه را از بین برده، بلکه تصویری منفی از مدیریت میراث در ذهن گردشگران ایجاد کرده است.» میرزایی میگوید: «اصفهان روزگاری مقصد اول گردشگری فرهنگی در ایران بود. اما امروز بسیاری از تورها برنامههایشان را به شیراز یا یزد منتقل میکنند؛ چون دیگر نمیتوانند زایندهرود زنده را به مسافران نشان دهند. این ضربهای جدی به اقتصاد گردشگری شهر است. برای بازگشت گردشگری، بازگشت زایندهرود حیاتی است. هیچ کمپین تبلیغاتی، هیچ پروژه نورپردازی یا مرمت سطحی نمیتواند جای تصویر پل بر روی آب را بگیرد. گردشگران برای دیدن زندگی میآیند، نه مرگ. زایندهرود باید زنده شود تا پلها دوباره زنده شوند.»
روایت مردم؛ حافظهای در حال محو شدن
«محمدرضا»، ساکن قدیمی محله چهارباغ، میگوید: «کودکیام با بازی در آبهای زایندهرود و عبور از سیوسهپل گره خورده است. امروز وقتی روی همان پل میایستم، تنها بستر خشک و بیجان را میبینم. این برای من مثل ازدستدادن بخشی از هویتم است.» مریم، معلم دبستان است و معتقد است: «بچههای نسل جدید زایندهرود را جز در عکسهای قدیمی نمیشناسند. این خطرناک است؛ چون آنها بخشی از میراث شهر خود را تجربه نمیکنند و ارتباط عاطفی با آن ندارند.»
روز ملی زایندهرود؛ مطالبهای برای احیای میراث
در چنین شرایطی، روز ملی زایندهرود در دهم اکتبر، به بستری برای بیان اعتراض و امید مردم تبدیل شده است. هر سال هزاران نفر در کنار بستر خشک این رودخانه جمع میشوند و فریاد میزنند زایندهرود را زنده، کامل و همیشگی میخواهند. این روز فقط یک مناسبت زیستمحیطی نیست؛ بلکه یادآوری این حقیقت است که با خشکی زایندهرود، بخشی از میراث جهانی در خطر نابودی است. اصفهان بدون زایندهرود و پلهای زندهاش، نصف جهان نخواهد بود.
زایندهرود و پلهای تاریخی اصفهان دو روی یک سکهاند؛ حیات پلها به آب وابسته است و هویت شهر به این پلها. خشکی ممتد رودخانه تهدیدی جدی برای میراثی است که قرنها شکوه اصفهان را شکل داده است. احیای زایندهرود تنها یک مطالبه زیستمحیطی نیست، بلکه ضرورتی برای حفظ میراثفرهنگی، هویت اجتماعی و آینده گردشگری ایران است. اگر امروز اقدامی نشود، فردا شاید دیگر دیر باشد و پلهایی چون سیوسهپل و خواجو تنها در عکسها و خاطرات باقی بمانند.