» روانشناسی » مشاوره خانواده » نظریه پنجره شکسته چیست؟
مشاوره خانواده

نظریه پنجره شکسته چیست؟

۱۴۰۳/۰۵/۱۳ 0040

در این مقاله از موزستان به نظریه پنجره شکسته به عنوان یکی از اصول مهم در حوزه‌ی ارتباطات و رسانه‌ها می پردازیم. این نظریه با تأکید بر تأثیر فضای جغرافیایی و اجتماعی بر محتوا و اطلاعات، ما را به درک عمیق‌تری از نحوه‌ی شکل‌گیری دیدگاه‌ها و بازتاب‌ها در جامعه می‌رساند.

 

آشنایی با نظریه پنجره شکسته

نظریه پنجره شکسته یک مفهوم در زمینه جرم‌شناسی است که معتقد است وقوع وقایع معمولاً ناهنجار یا جرم‌آلود در یک محیط، مثل یک خانه، کارخانه یا محل اجتماعی مشخص، نشانگر عدم نظم و ترتیب در آن محیط می‌باشد. این نظریه به ویژه در علوم اجتماعی، اقتصاد و جرم‌شناسی به کار می‌رود.

 

در سیاق جرم‌شناسی، نظریه پنجره شکسته تأکید دارد که وقوع جرائم و رفتارهای ناپسند می‌تواند نشانه‌ای از عدم تعادل و اختلالات در جامعه یا محیط مربوطه باشد. به عبارت دیگر، نشانه‌های کوچک مانند پنجره‌های شکسته و آسیب‌های مشابه می‌توانند نمایانگر وجود مشکلات عمده‌تر در ساختار اجتماعی یا اقتصادی باشند. این نظریه در واقع به ما اطلاعاتی درباره وضعیت کلی جامعه یا محیط مشخصی را از طریق نشانه‌های جزئی ارائه می‌دهد.

 

به عنوان مثال در جرم‌شناسی شهری، وقوع جرائم مختلف مانند دستبرد، سرقت یا خرابکاری می‌تواند نمایانگر افزایش ناپایداری اجتماعی، عدم توازن اقتصادی یا عدم ترتیب شهری باشد. این پدیده می‌تواند در طول زمان منجر به افزایش جرم و رفتارهای ضداجتماعی گردد.

 

در کل، نظریه پنجره شکسته ایده می‌دهد که از طریق تحلیل نشانه‌های جزئی می‌توان به درک بهتری از مشکلات و اختلالات کلی در یک جامعه یا محیط دست پیدا کرد و در نتیجه، تدابیر مناسب‌تری را برای اصلاح و بهبود وضعیت اجتماعی یا اقتصادی اتخاذ کرد.

 

نظریه پنجره شکسته چه می‌گوید

 

نظریه پنجره شکسته چیست؟

نظریه پنجره شکسته به این اعتقاد می‌پردازد که حفظ و نظارت مناسب بر محیط‌های شهری و اجتماعی می‌تواند به پیشگیری از افزایش خراب‌کاری و همچنین تشدید جرم‌های جدی‌تر کمک کند. این نظریه در سال 1982 توسط جیمز کیو. ویلسون و جرج ال. کلینگ در یک مقاله معرفی شد و از آن زمان به عنوان یک مبحث مهم در علوم اجتماعی و محیط‌زیست مطرح شده است. این نظریه به عنوان یک الهام‌بخش برای اصلاحات در سیاست‌های جنایی نیز به کار برده شده است و مطالعات تجربی زیادی در ارتباط با آن انجام شده است.

 

در سال 1850 میلادی، فردریک باستیا، یک پژوهشگر اقتصادی، به مفهوم جالبی اشاره کرد که برای بسیاری از پژوهشگران در زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی بسیار جذاب و تامل‌برانگیز بود. او این مفهوم را با مثالی توضیح داد. فرض کنید یک پسربچه در یک نانوایی کار می‌کند و به‌طور تصادفی یک پنجره‌ی نانوایی را شکسته است. از این نقطه شروع می‌شود که نانوا قصد داشته است در هفته‌ای آینده یک لباس جدید بخرد. اما با شکستن پنجره توسط شاگردش، این اتفاق رخ نمی‌دهد.

 

نگاه اولیه ما به این موضوع این است که شکستن پنجره‌ی نانوایی توسط پسربچه باعث ایجاد درآمد برای شیشه‌فروش محل شده است و به نوعی به او کمک کرده است. اما وقتی به‌طور دقیق‌تر به موضوع نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که وضعیت اصلاً این‌گونه نیست.

 

واقعیت این است که نانوا قصد داشت خرید لباس جدیدی را انجام دهد. اما به دلیل شکستن پنجره، او اکنون مجبور است هزینه‌هایی را برای تعمیر پنجره پرداخت کند. به عبارت دیگر، باید بخشی از پولی که قصد داشته خرج لباس جدید کند، برای تعمیر پنجره استفاده کند. همچنین، پس از تعمیر پنجره، هیچ افزایشی در رفاه و مطلوبیت نانوا ایجاد نمی‌شود، بلکه او باید همچنان هزینه کند تا به مطلوبیت اولیه‌اش برسد، که شامل داشتن پنجره‌ای سالم می‌شود.

 

به طور خلاصه، این مثال توسط باستی به نحوه‌ای به ما نشان می‌دهد که اغلب ما تمایل داریم تا به نتایج و تأثیرات مستقیم و قابل‌مشاهده تمرکز کنیم، در حالی که تأثیرات غیرمستقیم و پنهانی اغلب نادیده گرفته می‌شوند. این تفکر باعث می‌شود که ما اثرات دامنه‌ای و بلندمدت را نادیده بگیریم و تصمیم‌گیری‌های ناپایدارتری انجام دهیم.

 

گاهی مردم معتقدند که این نظریه منجر به نادیده گرفتن نتایج مثبتی از فعالیت‌های اقتصادی می‌شود. اگر با دقت بیشتر به داستان نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که تعمیر چیزی به واقع باعث ایجاد ثروت در جامعه می‌شود.

 

هزینه‌ی نانوا برای خرید شیشه به نوعی می‌تواند به تحریم مشابهی از کسب ثروت برای دیگران منجر شود. این ایده به معنای این است که به جای ایجاد فرصتی برای افرادی که به دنبال کسب ثروت از طریق فروش شیشه هستند، ما به جای آن که از طریق ساخت‌و‌ساز و روش‌های دیگر این فرصت را ایجاد کنیم، از طریق تعمیر پنجره به طور غیرمستقیم از بین می‌بریم.

 

پنجره‌های شکسته‌ای که به‌طور ناپیوسته رها می‌شوند ممکن است باعث فروپاشی سازه‌ها شوند. به عبارت دیگر، اگر پنجره‌های شکسته سریعاً تعمیر نشوند، این می‌تواند نشانه‌ای از فروریختن و از بین رفتن نظم و ترتیب در جامعه باشد.

 

بنابراین، اهمیت ایجاد قوانین و مقررات در سازمان‌ها، کسب‌وکارها یا محیط‌هایی که گروه‌های مختلف در آنها فعالیت می‌کنند، بسیار ویژه است. این قوانین و مقررات می‌توانند مشکلات کوچک را مشخص کرده و خط قرمزهایی را تعیین کنند که نباید عبور شوند.

 

مدیرانی که نمی‌توانند با موضوعات کوچک مقررات و خط قرمزهای معقولی را تعیین کنند، اغلب در مواجهه با مشکلات بزرگ به شکست می‌انجامند. به عبارت دیگر، این افراد از ایجاد فرهنگ گفت‌وگو، صبوری در مواجهه با تعارضات و به‌طور کلی از توانایی مدیریت مشکلات و تغییرات عاجز خواهند بود.

 

به طور کلی، این مثال توسط باستی به ما یادآوری می‌کند که ما باید به تأثیرات دامنه‌ای و بلندمدت توجه کنیم و از تصمیم‌گیری‌های کوتاه‌مدت که ممکن است تبعات ناخوشایندی داشته باشند، خودداری کنیم.

 

آشنایی با نظریه پنجره شکسته

 

پنجره شکسته در مسائل اجتماعی

بی‌تردید، نظریه پنجره شکسته تأثیرات قابل‌توجهی در مسائل اجتماعی و مدیریت جوامع دارد. این تئوری نه تنها به توجه به مسائل کلان جامعه تشویق می‌کند، بلکه تأکید بر مسائل جزئی و کوچکی که ممکن است نشانگر مشکلات بزرگتر باشند، دارد.

 

یکی از مثال‌هایی که نشان‌دهنده تأثیر نظریه پنجره شکسته در مسائل اجتماعی است، تجربه شهرداری نیویورک است. با بهره‌گیری از اصول این تئوری، آنها توانستند به مشکل دیوار نوشته و آلودگی در مترو پی ببرند و با پاکسازی روزانه و اقدامات تصحیحی، محیط را از تخریب ناشی از این تخریب‌های کوچک و ناخوشایند نجات دهند. این کار به افراد القا کرد که تخریب محیط‌های عمومی نه تنها بهره‌وری و زیبایی را کاهش می‌دهد، بلکه امنیت و احساس امنیت را نیز تهدید می‌کند.

 

به عبارت دیگر، نظریه پنجره شکسته تأکید دارد که محیط‌های آرام و مرتب، نه تنها اثرات مثبت در کاهش جرم و رفتارهای ناپسند دارند، بلکه افراد را به تفکری مثبت و اهمیت‌دهی به نظم و ترتیب تشویق می‌کنند. در نتیجه، این تئوری به‌عنوان یک ابزار مهم در اصلاحات اجتماعی و مدیریت جوامع مورد استفاده قرار گرفته است.

 

قانون یا تئوری پنجره شکسته چیست

 

کاربرد نظریه پنجره شکسته در سرمایه گذاری

بی‌تردید، این مثال‌ها و نکته‌های مطرح شده نشان می‌دهند که نظریه پنجره شکسته در بسیاری از زمینه‌ها و موقعیت‌ها قابل اعمال و تفسیر است.

 

در مثال اول، درصورت وقوع اتفاقات ناپسند نظیر کودتای نظامی یا انفجارات تروریستی در یک کشور، اثرات ناامنی و ناپایداری بر سرمایه‌گذاران و سرمایه‌هایشان حس می‌شود. این احساس امنیت نقدینگی و پایداری در کشور به خطر می‌افتد و بنابراین، افراد ممکن است تردید کنند که آیا سرمایه‌گذاری در چنین محیطی مناسب است یا خیر. این امر به ویژه در سرمایه‌گذاری‌های خارجی تأثیر قابل‌توجهی دارد، زیرا در این حالت شرایط کلی کشور برای سرمایه‌گذاران خارجی مهم‌تر و حیاتی‌تر است.

 

در مثال دوم، اشاره به نحوه تأثیر اولیه یک شکست در یک سازه یا محیط نشان می‌دهد که اولین انطباق ذهنی به نشانه‌های کوچک می‌تواند تصمیم‌گیری‌های بزرگتر را تحت تأثیر قرار دهد. همچنین، در بورس و بازار سرمایه نیز مشابه این مفهوم وجود دارد. مواقعی که سهام شرکت‌ها به طور ناپایدار و بدون تحلیل دقیق ارزش آن‌ها افزایش می‌یابد، ممکن است اشتباهات بزرگی در تصمیم‌گیری‌ها رخ دهد که باعث ضرر سهامداران می‌شود. در اینجا، استفاده از صندوق‌های سرمایه‌گذاری متناسب با سیاق و شرایط می‌تواند از این نوع اشتباهات جلوگیری کند.

 

به طور کلی، نظریه پنجره شکسته به ما یادآوری می‌کند که تأثیرات کوچک و جزئی می‌توانند بر تصمیم‌گیری‌ها و نگرش‌ها تأثیرات عمده‌ای داشته باشند و می‌توانند در تحلیل و انتخاب‌های ما نقش مهمی ایفا کنند.

 

کاربرد نظریه پنجره شکسته در سرمایه گذاری

 

سخن پایانی مقاله درباره نظریه پنجره شکسته

نظریه پنجره شکسته، اگرچه ابتدا برای توضیح مسائل اجتماعی به کار برده شد، اما در طول سال‌های پیاپی به پژوهش‌های اقتصادی نیز تعمیم یافته است.

 

در حوزه اقتصاد، مفهوم پنجره شکسته به تأثیر نااطمینانی و عدم پایداری در تصمیم‌گیری‌های سرمایه‌گذاری اشاره دارد. وقوع اتفاقات ناگوار در کشوری می‌تواند باعث ایجاد شک و تردید در ذهن تصمیم‌گیرندگان و سرمایه‌گذاران شود. این اتفاقات ممکن است به گونه‌ای در ذهن تصمیم‌گیران تجسم شوند که ارتباط و تعامل با آن کشور را مخاطره‌آمیز و غیرقابل اطمینان می‌کند. به عبارت دیگر، سرمایه‌گذاران ممکن است به این نتیجه برسند که امنیت سرمایه‌هایشان در آن کشور تضمین نشده و به همین دلیل تمایل به سرمایه‌گذاری نداشته باشند. این امر در نتیجه، می‌تواند منجر به فرار سرمایه‌گذاران و کاهش جذابیت سرمایه‌گذاری در آن کشور شود.

 

فرار سرمایه‌گذاران و کاهش جذابیت سرمایه‌گذاری می‌تواند به کاهش تولید و به تبع آن، کاهش ثروت ملی منجر شود. این مفهوم در واقع نشان می‌دهد که اطمینان و امنیت در سیاق سرمایه‌گذاری و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی، تأثیر قابل‌توجهی بر رشد و توسعه اقتصادی دارد. از این رو، مفاهیم نظریه پنجره شکسته در مسائل اقتصادی نیز به منظور تحلیل اثرات نااطمینانی و ناپایداری در سیاق سرمایه‌گذاری مورد استفاده قرار می‌گیرند.

 

گردآوری: بخش روانشناسی موزستان

 

به این نوشته امتیاز بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×