» اخبار » اخبار سیاسی و اجتماعی » پسر پزشکیان: چون با ظریف مسئله داشتند فریاد واقانونا بلند شد
اخبار سیاسی و اجتماعی

پسر پزشکیان: چون با ظریف مسئله داشتند فریاد واقانونا بلند شد

۱۴۰۳/۱۲/۱۸ 008

مشاور رئیس جمهور نوشت: نمایندگان مجلس چند سال پیش قانونی را با عنوان «ممنوعیت بکارگیری مسئولان با زن و فرزند تابعیت مضاعف» تصویب کردند. اگر فرض کنیم که تصویب کنندگان این قانون حسن نیت داشته‌اند، باید اعتراف کنیم که این قانون محصول بی‌اعتمادی به دستگاه‌های اطلاعاتی کشور بود.

به گزارش جماران، «یوسف پزشکیان» مشاور رییس جمهور، در یادداشتی در خصوص محمدجواد ظریف نوشت:

 

بحث اول – عشق و نفرت

داریم که :

«حبّ الشیءِ یُعمی و یُصمّ» 

یعنی عشق و علاقه به یک چیز آدمی را کر و کور می‌کند.

 

این مختص علاقه نیست نفرت نیز انسان را نابینا می‌کند. وقتی از کسی متنفر باشید نمی‌توانید نکات مثبت او را ببینید. کارهای خوب او نیز برایتان نفرت انگیز جلوه می‌کند. مثلا با آدم‌هایی مواجه بوده‌ام که فکر و استدلال‌شان مبتنی بر مخالفت و دشمنی با مرحوم هاشمی رفسنجانی بود. درباره هر موضوعی صحبت می‌کردیم، فکر می‌کرد که موضع آقای هاشمی در این باره چیست و موضعی خلاف آن اتخاذ می‌کرد.

 

پیشتر جایی گفته بودم که یکی از قوانین مهم در فرهنگ ما این است که «آنچه برای خود نمی‌پسندیم برای دیگران نیز نپسندیم» [اینجا]. این قانون می‌تواند نسخه‌های دیگری نیز داشته باشد مثلاً اینکه می‌گویند «قبل از اینکه درباره کسی قضاوت کنید سعی کنید خود را جای او یا در موقعیت او قرار دهید».

 

نسخه دیگری نیز از این قانون می‌توان استخراج کرد «وقتی می‌خواهید درباره کار یا تصمیمی قضاوت کنید یک بار فرض کنید این کار را دوست شما انجام داده باشد و بار دیگر فرض کنید که همین کار را دشمن شما انجام داده باشد! آیا شما واکنش یکسانی نشان خواهید داد؟» مثلاً اگر از حرف بچه همسایه  ناراحت می‌شوید اگر همان حرف را بچه شما بزند چه واکنشی  نشان می‌دهید؟

 

حالا فرض کنید برجام به جای دولت آقای روحانی در دولت آقای رئیسی تصویب می‌شد و مذاکره کننده‌اش نه آقای ظریف که مرحوم امیر عبداللهیان بود. هر کدام از ما چگونه موضع‌گیری می‌کردیم؟

 

بحث دوم – ما آدم‌های فراموش‌کار

پس از شهادت آقای رئیسی، بیم آن می‌رفت که مردم انتخابات را تحریم کنند و مشارکت پایین بیاید. وقتی که صحبت از دعوت به انتخابات می‌کردی فحش می‌خوردی.

 

بسیاری نگران بودند که مشارکت مردم در انتخابات به حداقل مقدار خود برسد.

 

دشمنان از روی بدخواهی، کمپین تحریم انتخابات راه می‌انداختند و دوستانی از روی ناامیدی  به تحریم انتخابات می‌اندیشیدند. شرایط در بخش‌هایی از جامعه به گونه‌ای بود که کمتر کسی ریسک دعوت مردم به مشارکت در انتخابات را قبول می‌کرد. حتی تا روزهای آخر رای گیری ورزشکاران و هنرمندانی بودند که می‌گفتند ما رای می‌دهیم اما نمی‌خواهیم اسم‌مان مطرح شود؛ فکر می‌کردند که صحبت از انتخابات برندشان را خراب می‌کند.

 

در چنین شرایطی بود که یک دیپلمات کت و شلواری کارکشته کت از تن به در کرد و مردانه پا به میدان گذاشت. هر بار که به این مرد فکر می‌کنم تصویری که با پیراهن کاملاً خیس‌ شده دارد مردم را به شرکت در انتخابات دعوت می‌کند، مقابل چشمانم تداعی می‌شود.

 

و ما وقتی که کارمان تمام می‌شود، آدم‌ها را فراموش می‌کنیم.

بحث سوم – بی‌اعتمادی و دفع حداکثری

نمایندگان مجلس چند سال پیش قانونی را با عنوان «ممنوعیت بکارگیری مسئولان با زن و فرزند تابعیت مضاعف» تصویب کردند. اگر فرض کنیم که تصویب کنندگان این قانون حسن نیت داشته‌اند، باید اعتراف کنیم که این قانون محصول بی‌اعتمادی به دستگاه‌های اطلاعاتی کشور بود. وقتی انتصاب افراد به پست‌های حساس مشروط به استعلام از دستگاه‌های اطلاعاتی کشور است، تصویب چنین قانونی معنایش بی‌اعتمادی به سربازان گمنام امام زمان است.

 

این قانون تا سال 1403 خیلی جدی گرفته نشده بود. تا اینکه کسی معاون رئیس جمهور شد که بعضی از نمایندگان مجلس با او مسئله داشتند. فریاد واقانونا بلند شد و دولت را به دهن‌کجی نسبت به قانون متهم کردند. درحالی که ده‌ها قانون زمین‌مانده وجود دارد که هیچ نماینده‌ای پیگیر اجرای آن نیست. قوانینی مثل 169 مکرر مالیاتی و قانون کد زمین (یا جی‌نف) که می‌تواند جلوی فساد و رانت را بگیرد، هیچ گاه به طور جدی پیگیری نشده است.

 

آیا اختلاف جناحی و شخصی مهم‌تر از جلوگیری از فساد است؟ اصولی از قانون اساسی را هم داشته‌ایم که نه‌تنها عزمی بر اجرای آن‌ها وجود ندارد، بلکه از تصویب قوانین اجرایی هم ممانعت به عمل می‌آید. یک نمونه‌اش همین طرحی بود که برخی نمایندگان برای تدریس زبان‌های محلی آوردند و در مجلس رای نیاورد. آیا خواسته‌های حزبی و جناحی‌تان را بر عدالت ترجیح می‌دهید؟

 

اگر این اندیشه در زمان پیامبر حاکم بود،  سلمان‌فارسی مسئولیتی در حکومت اسلامی نمی‌گرفت و اگر در اوایل انقلاب حاکم می‌شد شهید چمران وزیر نمی‌شد. نتیجه همه دعواها این می‌شود که هر روز عده‌ای را از قطار انقلاب پیاده کنیم و هرکسی را با چوبی برانیم. ما مدعیان ولایت شعار جذب حداکثری رهبری را با دفع حداکثری لبیک می‌گوییم. یادداشت را با بندی از یکی از شعر های استاد شهریار ختم می‌کنم:

 

چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد

نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد

چو تنها کرد هر یک را به تنهایی بدو تازد

چنان اندازدش از پا که دیگر سر نیفرازد

 

فریب دشمن را نخوریم. همین.

 

 

به این نوشته امتیاز بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×