» روانشناسی » برای زندگی بهتر » آیااین همان زندگی است که آرزویش را داشتید؟
برای زندگی بهتر

آیااین همان زندگی است که آرزویش را داشتید؟

۱۴۰۳/۰۵/۱۷ 1051

آیا واقعا در حال زندگی کردن هستید؟ از زندگی لذت می برید یا تنها روزها را سپری می کنید ؟ روی سوالات مهمی که باید برای داشتن زندگی ای با روح تر و شادتر، از خود بپرسید  تمرکز کنید و حتما پاسخ دهید .

زندگی ای با روح داشتن چیزی فراتر از خوب به نظر رسیدن و خوب احساس کردن است. چیزی بیشتر از متوجه افکار خود بودن و فراتر از تسلط بر ایگو است. بلکه توجه و درک درون خود است و توجه به احساسات درونی برای تصمیم گیری ها. گفتن این نکات از عمل کردن به آن ها آسان تر است، اما نتیجه عملی کردن آن، این است که به طور حقیقی می توانید زندگی کنید و آنگونه زندگی کنید که در رویاهای خود تجسم می کردید.

حال سوال این است که برای داشتن چنین زندگی ای به چه چیزهایی نیاز است؟ برای شروع، بسیار مهم است که از خود سوال های درستی بپرسید، از جمله این که واقعا چرا در این نقطه از زندگی هستید و چطور می توانید در زندگی خود تغییر ایجاد کنید. شما باید زندگی خود را چیزی بس بزرگتر و با هدف هایی بسیار که حتی قادر به تصورش هم نیستید در نظر بگیرید.

برای داشتن چنین زندگی ای باید به یک جهشی از ایمان برسید که در آن با اطمینان کامل خود را سزاوار وفور، شادی و رهایی بدانید. برای آغاز قدم نهادن در جاده زندگی ای با روح تر، ابتدا باید این ده سوال را از خود بپرسید، هر روز یک سوال را با هم مرور می کنیم ، برای آنها وقت بگذارید و در سکوت پاسخ هایتان را یادداشت کنید ، با خود صادق باشید و از رویارویی با خود نترسید .

 

1. آیا انسانی شاد هستم؟
این سوالی بسیار آسان است اما در عین ساده بودن، اساس زندگی بر مبنای آن است. زمانی را با خود خلوت کنید و در آرامش از قلب خود بپرسید”آیا فردی شاد هستم؟” سعی کنید پاسخ را با تمام وجود خود احساس کنید. آیا احساس انقباض و انبساط به شما دست می دهد؟ زندگی پر از احساس و روح، چیزی است که با احساس در ارتباط است نه با تفکر. احساساتتان معیار خوبی برای سنجش این است که زندگی تان از لحاظ کیفی تا چه حدی احساسی و با روح است.

2. آیا به راهنمایی های درونم ایمان دارم؟
در مرکز هر زندگی پر احساسی، این امکان وجود دارد که فارغ از قضاوت دیگران، سوالات خود را بپرسید و پاسخ خود را بگیرید.باید به راهنمایی های درون خود اعتماد داشته باشید و به آنچه اتفاق می افتد اعتماد کنید. تنها راه برای رسیدن به این اطمینان این است که ارتباط عمیق تری با خودتان برقرار کنید و ذات حقیقی خود را بهتر درک کنید و خود را از فیلتر ترس، تردید و کمبود، رها کنید. اگر تصمیم دارید که از غرایز خود تبعیت کنید ابتدا باید بدانید که منشا آن ها از کجاست. اجازه دهید که منبع درونی تان راهنمای مسیر زندگی تان باشد.

 

3. آیا می توانم گذشته را رها کنم؟
وقتی در گذشته ها زندگی کنیم دیگر قادر نخواهیم بود که در زمان حال، زندگی ای جدید خلق کنیم. ما تجربیات گذشته مان را به آینده منتقل می کنیم و این تجربیات ما را به گونه ای هدایت می کنند که دوباره همان الگو ها را در زندگی خود تکرار می کنیم. با فراموش کردن، رفتن و فراتر رفتن از دردهای گذشته می توان به آزادی و رهایی ای غیر قابل باور دست یافت.
پس به جای آنکه دوباره در درام تلخ گذشته خود زندگی کنید یا از الگوهایی قدیمی زندگی خود تبعیت کنید، ببینید که چگونه می توانید خود را از چنگ خاطرات تلخ گذشته رها کنید، مهم نیست که این کار چقدر دردناک باشد، باید با قدرتی زیاد چنین انتخابی بکنید و زندگی امروز خود را بسازید. تمام تمرکز خود را بر روی این موضوع بگذارید که واقعا از زندگی چه می خواهید، نه بر روی چیزهایی که نمی خواهید.

4. آیا از قلبم پیروی می کنم یا از مغزم؟
قلب شما هرگز دروغ نمی گوید اما مغز می گوید. می توانیم غرق در تجزیه و تحلیل و تردید شویم و همه چیز را با استدلال عقلی توجیه کنیم. دلیلش این است که مغز خطی است و بر مبنای عقل و منطق کار می کند. از دید مغز همه چیز از یک ثباتی برخوردار است و برای مسائل، فرایندی وجود دارد که برای حلشان باید قدم به قدم پیش رفت.
عملکرد مغز به این شیوه می باشد و تنها اینگونه به ما خدمت می کند. اما قلب غیر خطی و بر مبنای احساس است. قلب ما، خود را با ذات ما هم ردیف می کند و عمیقا خود را به بالاترین شخصیتمان و این که واقعا کی هستیم وصل می کند. مغزمان، اغلب ما را محدود می کند تا به این باور برسیم که باید همواره از او تبعیت کنیم چون بهترین راهنما است، اما نباید این ریسک را بکنید و باید از تکرار دردهای گذشته دست بردارید، این قلب ما است که همیشه بهترین راه شاد بودنمان را می داند نه مغزمان.

5. چه زخم های بزرگی را التیام داده ام؟
آزمون بزرگ زندگی تان چه زمانی بود؟ همواره دشوارترین لحظات زندگی نیز، فارغ از اینکه چقدر دردناک باشند، هدایایی فوق العاده با خود به همراه می آورند. آن ها سر نخ هایی دارند که به شما کمک می کند تا بدانید در این زندگی باید چه چیز بیاموزید و شما باید بدانید که چگونه این هدایا را با دیگران به اشتراک بگذارید. آن ها عامل قدرت و پیشرفت شما هستند. وقتی به تجربیاتی که از این درس ها گرفته اید نگاه می کنید، می توانید پیشرفت کنید و تمام تلاش خود را برای خدمت به جهان به کار ببندید. به جای آنکه مدام بر روی زخم هایی که از درس های زندگی برایتان مانده تمرکز کنید، به این فکر کنید که از آن ها چه چیزهایی یاد گرفته اید و اینکه آن ها ، چطور می توانند به رشدتان کمک کنند.

6. آیا زندگی را چیزی می بینم که مملو از فراوانی است؟
اینکه خواهان فراوانی پول، عشق یا سلامتی باشید یک چیز است و اینکه تا چه حد به این فراوانی ها اعتقاد داشته باشید چیزی دیگر. همیشه به ما یاد داده اند که هیچ چیز در جهان به قدر کافی نیست. آیا شما هم از آن دسته از افراد هستید که همواره از ناکافی بودن ها شکایت دارند؟ اعتقاد به وفور موجب رشد و توسعه زندگی می شود اما اعتقاد به کمبود ها همواره موجب محدودیت در زندگی می شود. در کدام بخش از زندگیتان، عمیقا به وفور ایمان دارید؟
شما نمی توانید از یک طرف به فراوانی اعتقاد داشته باشید و از یک طرف مدام ذهن خود را درگیر کمبود ها کنید. این دو، دو انرژی کاملا متضاد هستند و این روحتان است که تصمیم می گیرد کدام یک از این دو انرژی در درونتان قوی تر است تا به سمت سنگین ترین متمایل شود. پس تصمیم خود را بگیرید و به آنچه که به دنبال این تصمیم می آید ایمان داشته باشید.

لذت بردن,لذت بردن از زندگی,شادی و رهایی

7. برای آرامش  خودم چقدر وقت می گذارم؟
ممکن است چند دقیقه باشد، چند ساعت و یا کل روز باشد. زندگی ای با روح  یعنی زندگی ای که از سرعتش کاسته شود تا بتوانیم آگاهی خود از زمان حال را افزایش دهیم. زندگی ما شتابی پرسرعت گرفته است که دائما ما را به سمت آینده سوق می دهد. تنها زمانی به خود می آییم و کمی درنگ می کنیم که بحرانی بزرگ ما را مجبور کرده است توقف کنیم و تنها در آن لحظه است که نفسی تازه می کنیم. رسیدن به آرامش چیزی نیست که نیازمند تعطیلاتی یک هفته ای باشد، بلکه می تواند به کوتاهی توقف های ده ثانیه ای روزانه باشد که در آن حواستان بر روی تنفس، آنچه که در زمان حال در اطرافتان می گذرد و نیز وضعیت کنونی خود، متمرکز شود
.
8. چه زمانی در زندگی ام، بیشترین احساس زنده بودن را تجربه کرده ام؟
به زمانی از زندگی تان فکر کنید که بیشترین احساس زنده بودن، طراوات و شادی را تجربه کردید. علت تجربه آن لحظات چه بود؟ آیا علت آن، آزادی، ماجراجویی، رهبری، یا خدمت به دیگران بود؟
دلیل آن هر چه که بوده است، سرنخی است که نشان می دهد موهبت ذاتیتان کجاست و آن همان چیزی است که به روحتان اجازه می دهد آنگونه بدرخشد. زندگی با روح ، دنبال کردن چیزهایی است که به آسانی و فارغ از اجبار بتوان به آن ها رسید. موهبت ذاتی شما، همان استعدادهای طبیعی ای هستند که وقتی خواهان رهایی و پیروی از خواسته های قلبتان هستید، آزادانه به کمکتان می آیند.

 

9. چگونه زندگی می کنم ، خالی یا سرشار ؟
آیا واقعا در حال زندگی کردن هستید؟ از زندگی لذت می برید یا تنها روزها را سپری می کنید ؟ روی سوالات مهمی که باید برای داشتن زندگی ای با روح تر و شادتر، از خود بپرسید  تمرکز کنید و حتما پاسخ دهید .
زندگی ای با روح داشتن چیزی فراتر از خوب به نظر رسیدن و خوب احساس کردن است. چیزی بیشتر از متوجه افکار خود بودن و فراتر از تسلط بر ایگو است. بلکه توجه و درک درون خود است و توجه به احساسات درونی برای تصمیم گیری هاست. گفتن این نکات از عمل کردن به آن ها آسان تر است، اما نتیجه عملی کردن آن، این است که به طور حقیقی می توانید زندگی کنید و آنگونه زندگی کنید که در رویاهای خود تجسم می کردید.
حال سوال این است که برای داشتن چنین زندگی ای به چه چیزهایی نیاز است؟ برای شروع، بسیار مهم است که از خود سوال های درستی بپرسید، از جمله این که واقعا چرا در این نقطه از زندگی هستید و چطور می توانید در زندگی خود تغییر ایجاد کنید. شما باید زندگی خود را چیزی بس بزرگتر و با هدف هایی بسیار که حتی قادر به تصورش هم نیستید در نظر بگیرید.
برای داشتن چنین زندگی ای باید به یک جهشی از ایمان برسید که در آن با اطمینان کامل خود را سزاوار وفور، شادی و رهایی بدانید.
هرگز با آگاهی از اینکه قرار است چه اتفاقی بیفتد، نمی توانید به موقعیت، رابطه،شغل یا تجربیات مفیدی دست بیابید.این نوع زندگی کردن بر مبنای آگاهی، دیگر زندگی ای با روح و احساس نیست. زندگی با روح ، همیشه از نقطه ای شروع می شود که با خود می گویید “احتمالا نمی دانم قرار است چه اتفاقی بیفتد”.
مهم نیست که گذشته چند بار حقیقت را به شما ثابت کرده است، به جای آنکه دائما به این فکر کنید که تمام پاسخ ها را می دانید، اجازه بدهید حس کنجکاویتان زندگی تان را به پیش ببرد. به این طریق، جهان نیز با علایقتان هم راستا می شود اما اگر به پاسخ هایتان اطمینان داشته باشید و مطمئن باشید که همه چیز با حساب و کتاب پیش می رود، در آن صورت تنها یک اتاق کوچک را در اختیار جهان قرار داده اید تا از نیروی جادویی اش استفاده کند.
 
10.آیا آنقدر قوی هستم که زندگیم را آنگونه که تجسم می کنم بسازم؟
همه ما از قدرتی که افکار مثبت دارند شنیده ایم. اما در روح خود زندگی کردن چیزی فراتر از این گونه افکار است و قدرتش نیز بسیار بیشتر است. باید به خوبی بدانید که قدرت تغییر زندگی خود و ساختن زندگی ای که در رویایتان هست را دارید.
راه زندگی کردن در وفور و فراوانی این است که قاطعانه باور داشته باشید این خود شما هستید که خالق زندگی خود هستید.این افکار، رفتار و احساسات شما است که ظرف زندگیتان را پر می کند. اگر به قدرت خود ایمان نداشته باشید به دیگران این اجازه را می دهید که کلید شادی شما را در دست بگیرند.
اگر می خواهید که زندگی ای با روح و احساس را تجربه کنید، بسیار مهم است که بدانید هیچ کسی در مورد نیازهای شما، به اندازه روح شما، آگاه و هشیار نیست.
منبع:آی بانو

 

به این نوشته امتیاز بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×