» مذهبی » داروخانه معنوی » دعای دفع مکر و حیله دشمنان از معصومین علیهم السلام
داروخانه معنوی

دعای دفع مکر و حیله دشمنان از معصومین علیهم السلام

1403/02/19 1011

این مقاله درباره دعای دفع مکر و حیله دشمنان است که در قرآن کریم و توسط پیامبران و ائمه معصومین تأکید شده است. در این مقاله موزستان، شما را با این دعاها آشنا می کنیم.

 

دعاهای مجرب برای دفع مکر و حیله دشمنان:

دعای کوتاه و سریع الاجابه از امام کاظم (ع) برای دفع مکر و حیله دشمنان:

در هر زمان و مکانی، بشر با دشمنانی مواجه است که قصد دارند با مکر و حیله، مشکلات و بلاهایی را برای او ایجاد کنند. در این شرایط، دعا و تضرع به پروردگار، به عنوان یکی از ابزارهایی است که برای مقابله با این نیروهای شرور می توان به کار برد. در این مقاله، به بررسی دعایی که به منظور دفع مکر و حیله دشمنان به کار می رود، خواهیم پرداخت. این دعا، نه تنها در قرآن کریم آمده است، بلکه از سوی پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام نیز تأکید شده است. با مطالعه ی این مقاله، با این دعا آشنا می شوید و روش استفاده از آن را در برابر دشمنان، بررسی خواهیم کرد.

 

روایت شده است هنگامی که امام کاظم علیه السلام نزد هارون آمد، او قصد بدی در مورد ایشان داشت، اما بعد از دیدار ایشان از جای خود بلند شد و آن حضرت را بوسید و هدایایی به ایشان اهدا کرد. پس از بازگشت امام، فضل بن ربیع به هارون گفت: «ای امیر مؤمنان! قصد آزار و اذیت ایشان را داشتی، اما هدیه و پاداشی به ایشان عطا کردی.»

 

هارون پاسخ داد: «ای فضل! من به شخص امام کاظم علیه السلام، مقامی بزرگ و الطاف الهی را مشاهده کردم، و از مقام و منزلت ایشان در پیشگاه خداوند متعال، آگاهی دارم. هنگامی که تو رفتی تا ایشان را نزد من آوری، گروهی را دیدم که خانه ام را محاصره کرده بودند و در دست هایشان نیزه هایی بود که در پایه های ساختمان وارد کرده بودند، و به من گفتند: «اگر فرزند پیامبر خدا را آزار دهی، تو را در زمین فرو خواهیم برد و اگر نیکوکار باشی، ما بر می گردیم.» 

 

فضل گفت: «من بعد از رفتن امام، به دنبال ایشان رفتم و پرسیدم: چه خواندی که شرّ هارون از تو دفع شد؟» امام کاظم علیه السلام فرمود: «دعای جدّم امیر مؤمنان علیه السلام را، هرگاه آن را می خواند، هیچ گاه به لشکری حمله نمی کند مگر اینکه آنان را فراری می دارد، و به جنگاوری حمله نمی کرد مگر اینکه بر او پیروز می شد، و آن دعا برای برطرف کردن بلا و مشکلات است.» فضل پرسید: «آن دعا کدام است؟» امام کاظم علیه السلام به فضل فرمود: «اَللّهُمَّ بِکَ أُسَاوِرُ وَبِکَ أُجَادِلُ وَبِکَ أصُولُ وَبِکَ أنْتَصِرُ وَبِکَ أمُوتُ وَبِکَ أحْیى، أسْلَمْتُ نَفْسى إلَیْکَ وَفَوَّضْتُ أمْری إلَیکَ لاَ حَوْلَ وَلاَ قُوَّهَ إِلّاَ بِاللهِ الْعَظیمِ.»

خدایا! به قدرت تو حمله کرده، و به یاری تو جدل نموده و به وسیله تو به مقصد می رسم، و از تو یاری می جویم، و به اراده تو می میرم و زنده می شوم، جان مرا به تو تسلیم کرده و کارم را به تو واگذار می کنم، نیرو و توانی جز به خدای برتر و والا نیست.

 

دعای ضد مکر و حیله :

وقتی متوجه می شویم دیگران برای ما نقشه کشده اند صورتمان سرخ می شود و دست و پایمان می لرزد، آرامش به کلی از وجود ما پر می کشد و می رود، در این لحظات چه ذکری بگوییم؟ امام صادق علیه السلام می فرماید:در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده است چگونه به ذکر: وَ أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِباد «من کار خود را به خدا واگذار کردم که خداوند نسبت به بندگانش بیناست» پناه نمی برد؟ 

 

برای محفوظ ماندن از مکر و حیله و اندیشه های نامناسب افراد پلید و دشمنان خود بخوانید.

هر روز و بعد از هر نماز واجب به این دعا مداومت کرده تا در محدوده امن الهی قرار بگیرید و شر و مکر و نیرنگ هیچ دشمنی به شما نرسد و اگر احیانا رسید به شما اثر نکند و این عمل از مجربات موکد است.

 

دعای امام صادق (ع) برای رفع مکر و حیله دشمنان :

بِسمُ الللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ 

وَ إِذا قَرَأَتَ القُرآنَ جَعَلنَا بَینَکَ وَ بَینَ الَّذینَ لَا یَؤمِنُونَ بِالآخِرَهِ حِجَاباً مَستُوراً وَ جَعَلنَا عَلَی قُلُوبِهِم أَکِنَّهً أَن یَفقَهُوهُ وَ فی آذَانِهِم وَ قراً وَ إِذَا ذَکَرتَ رَبَّکَ فی القُرآنِ وَحدَهُ وَلَّوا عَلَی أَدبارِهِم نُفُراً.اللَّهُمَّ أإِنَّی أَسئَلُکَ بِالإِسمِ الَّذی بهِ تُحیی وَتُمیتُ وَ تَرزُقُ وَ تُعطی وَ تَمنَعُ یا ذَالجَلالِ وَ الإِکرامِ.اللَّهُمَّ مَن أَرادَنا بِسُوءٍ مِن جَمیعِ خَلقِکَ فَاَعمِ عَنّا عَینَهُ وَاصمُم عَنّا سَمعَهُ وَ اشغَل عَنّبا قَلبَهُ وَ اغلِل عَنّا یَدَهُ وَ اصرِف عَنّا کَیدَهُ وَ خُذهُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِهِ وَ عَن یَمینهِ وَ عَن شِمالِهِ وَ مِن تَحتِهِ وَ مِن فَوقِهِ یا ذَاالجَلالِ وَ الإِکرامِ.  

 

دعای دفع مکر و حیله دشمنان از ائمه, دعاهای دفع مکر و حیله دشمنان, دعاهای مجرب برای دفع مکر و حیله دشمنان

 

دعای دور کردن نیرنگ دشمنان و بازگرداندن غلبه آنان

دعای امام سجاد (ع) برای دور کردن نیرنگ دشمنان و بازگرداندن غلبه آنان :

إِلَهِی هَدَیْتَنِی فَلَهَوْتُ وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ وَ أَبْلَیْتَ الْجَمِیلَ فَعَصَیْتُ‏

 اى خداى من، تو مرا هدایت کردى و من به لهو و غفلت روى آوردم. پندم دادى و من سخت دلى نمودم. نعمتهاى نیکویم دادى و من نافرمانى کردم.

 

ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِیهِ فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ فَلَکَ – إِلَهِی – اَلْحَمْدُ

 آنگاه آنچه مرا از آن منع کرده بودى به من شناسانیدى و من شناختم و آمرزش طلبیدم و تو گناه من بخشیدى. زان سپس من بار دیگر به گناه بازگشتم و تو اغماض کردى. پس حمد باد تو را اى خداوند من.

 

تَقَحَّمْتُ أَوْدِیَهَ الْهَلاَکِ وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ تَعَرَّضْتُ فِیهَا لِسَطَوَاتِکَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِکَ‏

 خود را در وادیهاى هلاکت در افکندم و به دره ‏هاى تلف در آمدم و در آن احوال، با سطوت و قهر تو، با عذابها و عقوبتهاى تو رویاروى شدم.

 

وَ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التَّوْحِیدُ وَ ذَرِیعَتِی أَنِّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئًا وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً

 بار خدایا، ره توشه من براى رسیدن به تو، اعتقاد من به یکتایى توست و دستاویز من اینکه هیچ چیز در خدایى با تو شریک نساخته‏ ام و کسى را جز تو به خدایى نگرفته‏ ام‏

 

وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَیْکَ بِنَفْسِی وَ إِلَیْکَ مَفَرُّ الْمُسی‏ءِ وَ مَفْزَعُ الْمُضَیِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِی‏

 و اینک خود در تو گریخته‏ ام، زیرا خطاکاران را جز تو فرارگاهى نیست و براى پناهنده ‏اى که بهره خویش تباه کرده است جز تو پناهگاهى نیست.

 

فَکَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَیَّ سَیْفَ عَدَاوَتِهِ وَ شَحَذَ لِی ظُبَهَ مُدْیَتِهِ وَ أَرْهَفَ لِی شَبَا حَدِّهِ وَ دَافَ لِی قَوَاتِلَ سُمُومِهِ‏

 بار خدایا، چه بسا دشمنى که شمشیر عداوت آخت و بر من تاخت و براى کشتن من خنجر خویش تیز کرد و با دم برنده آن آهنگ جان من نمود و زهر کشنده به آب من بیامیخت‏

 

وَ سَدَّدَ نَحْوِی صَوَائِبَ سِهَامِهِ وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّی عَیْنُ حِرَاسَتِهِ وَ أَضْمَرَ أَنْ یَسُومَنِی الْمَکْرُوهَ وَ یُجَرِّعَنِی زُعَاقَ مَرَارَتِهِ‏

 و خدنگ جان شکار خویش در کمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بیدار، دیده از من بر نمى‏گرفت و در دل داشت که مرا گزندى سخت رساند و شرنگ کینه خویش به کامم ریزد.

 

فَنَظَرْتَ – یَا إِلَهِی – إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ وَ عَجْزِی عَنِ الاِنْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ‏

 آنگاه اى خداوند من، دیدى که چسان از تحمل رنجها ناتوانم و چسان از انتقام کسى که با منش آهنگ قتال است عاجزم‏

 

وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلاَءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکْرِی‏

 و در میان آن همه دشمنان چسان تنهایم و دشمن چسان در کمین نشسته تا از طریقى که اندیشه مرا بدان راه نیست گرفتار گرداند.

 

فَابْتَدَأْتَنِی بِنَصْرِکَ وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِقُوَّتِکَ ثُمَّ فَلَلْتَ لِی حَدَّهُ وَ صَیَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِیدٍ وَحْدَهُ وَ أَعْلَیْتَ کَعْبِی عَلَیْهِ‏

 بار خدایا، در چنین حالتى تو به یاریم آغاز کردى و به نیروى خود پشت مرا محکم ساختى و شمشیر قهرش را کند نمودى و با آن همه یاران که او را بودند تنهایش گذاشتى و مرا بر او غلبه دادى‏

 

وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیْهِ فَرَدَدْتَهُ لَمْ یَشْفِ غَیْظَهُ وَ لَمْ یَسْکُنْ غَلِیلُهُ قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَایَاهُ‏

 و آن تیر که به قصد هلاک من در کمان نهاده بود بر او باز گردانیدى. پس بى آنکه آتش خشمش فرو نشسته باشد یا عطش انتقامش تسکین یافته باشد، هزیمتش دادى و او از سر خشم سر انگشتان خویش مى‏ گزید و مى‏ گریخت، بى ‏آنکه یارانش وعده‏ هایى را که داده بودند به جاى آرند.

 

وَ کَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِمَکَایِدِهِ وَ نَصَبَ لِی شَرَکَ مَصَایِدِهِ وَ وَکَّلَ بِی تَفَقُّدَ رِعَایَتِهِ‏

 اى خداوند من، چه بسا دشمن ستمگر که با مکاید خویش مرا بیازرد و دامهاى خود بر سر راه من تعبیه کرد و مرا زیر نظر خود گرفت‏

 

وَ أَضْبَأَ إِلَیَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِیدَتِهِ انْتِظَاراً لاِنْتِهَازِ الْفُرْصَهِ لِفَرِیسَتِهِ وَ هُوَ یُظْهِرُ لِی بَشَاشَهَ الْمَلَقِ وَ یَنْظُرُنِی عَلَى شِدَّهِ الْحَنَقِ‏

 و چونان درنده‏اى که در کمین شکار گریخته خود بنشیند در کمین من نشست تا مگر فرصت حمله‏اش به دست افتد و در همان حال که با گشاده رویى چاپلوسى مى‏ کرد با نگاه خشم آلودش در من. مى ‏نگریست.

 

فَلَمَّا رَأَیْتَ – یَا إِلَهِی تَبَارکْتَ وَ تَعَالَیْتَ – دَغَلَ سَرِیرَتِهِ وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَیهِ أَرْکَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِی زُبْیَتِهِ‏

 اى خداوند که متبارک و متعالى هستى، چون خبث باطنش و قبح نهانش را دیدى، او را در همان گودال که براى در دام افکندن من کنده بود به سر در انداختى‏

 

وَ رَدَدْتَهُ فِی مَهْوَى حُفْرَتِهِ فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِیلاً فِی رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِی کَانَ یُقَدِّرُ أَنْ یَرَانِی فِیهَا

و در عمق گودالش سرنگون ساختى و او پس از آن همه سرکشى، ذلیل و سرکوفته گردید و در همان دامى گرفتار آمد که مرا گرفتار آن مى‏ خواست.

 

وَ قَدْ کَادَ أَنْ یَحُلَّ بِی لَوْ لاَ رَحْمَتُکَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ‏

 اگر نه رحمت تو بود، نزدیک بود که هر چه او را بر سر آمد مرا بر سر آید.

 

وَ کَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصَّتِهِ وَ شَجِیَ مِنِّی بِغَیْظِهِ وَ سَلَقَنِی بِحَدِّ لِسَانِهِ وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیُوبِهِ‏

 اى خداى من، بسا حسود مردى که بر نعمت من رشک برد و غصه راه گلویش بگرفت و خشم چون استخوانى حلقومش بیازرد و با نیش زبان خود مرا آزار داد و به هر عیب که در خود داشت مرا تهمت بر نهاد

 

وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ وَ قَلَّدَنِی خِلاَلاً لَمْ تَزَلْ فِیهِ وَ وَحَرَنِی بِکَیْدِهِ وَ قَصَدَنِی بِمَکِیدَتِهِ‏

 و آبروى مرا آماج تیرهاى بهتان خود ساخت و صفاتى را که خود بدان موصوف بود بر من بست و به کید و نیرنگ خویش مرا خشمگین ساخت و با حربه مکر خود بر من حمله کرد.

 

فَنَادَیْتُکَ – یَا إِلَهِی – مُسْتَغِیثاً بِکَ وَاثِقاً بِسُرْعَهِ إِجَابَتِکَ‏

 پس اى پروردگار من، تو را ندا دادم و به درگاه تو استغاثه کردم. امیدم چنان بود که دعاى مرا به زودى اجابت کنى‏

 

عَالِماً أَنَّهُ لاَ یُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ کَنَفِکَ وَ لاَ یَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِکَ فَحَصَّنْتَنِی مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِکَ‏

 و نیک مى‏دانستم که آن کس که در سایه امن تو پناه جوید هرگز ستم نبیند و آن که به پناهگاه نصرت تو در آید از کس نهراسد. پس تو مرا به قدرت خویش از آسیب او نگه داشتى.

 

وَ کَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَکْرُوهٍ جَلَّیْتَهَا عَنِّی وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَیَ‏

اى خداوند، چه بسیار ابرهاى بلا که بر سر من خیمه زده بود و تو آنها را پراکنده ساختى و چه بسا ابرهاى آبستن از نعمت خود بر سر من فرستادى تا بر من ببارند

 

وَ جَدَاوِلِ رَحْمَهٍ نَشَرْتَهَا وَ عَافِیَهٍ أَلْبَسْتَهَا وَ أَعْیُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا وَ غَوَاشِی کُرُبَاتٍ کَشَفْتَهَا

 و چه بسا جویباران رحمت که براى سیراب کردن من جارى کردى و چه بسا جامه ‏هاى عافیت که بر تن من پوشیدى و چه بسا چشمان حوادث را که بر دوختى و چه بسا حجابهاى غم و اندوه که به یک سو زدى‏

 

وَ کَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ وَ صَرْعَهٍ أَنْعَشْتَ وَ مَسْکَنَهٍ حَوَّلْتَ‏

 و حسن ظن مرا صورت حقیقت دادى. چه بسا به جاى فقر و نیازمندى، توانگرى و بى‏نیازى بخشیدى. چه بسا به سر در افتاده بودم و تو مرا بر پاى داشتى و چه بسا مسکنت و بیچارگى که به یکبارگى از میان برداشتى.

 

کُلُّ ذَلِکَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلاً مِنْکَ وَ فِی جَمِیعِهِ انْهِمَاکاً مِنِّی عَلَى مَعَاصِیکَ لَمْ تَمْنَعْکَ إِسَاءَتِی عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِکَ‏

 بار خدایا، همه این‏ها انعام و احسان تو بود و حال آنکه من همچنان در نافرمانى تو غوطه‏ور بودم، ولى نه بدکرداریهاى من تو را از احسان خویش بازداشت‏

 

وَ لاَ حَجَرَنِی ذَلِکَ عَنِ ارْتِکَابِ مَسَاخِطِکَ لاَ تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ‏

 و نه احسان و تفضل تو مرا از ارتکاب اعمالى که تو را به خشم آورد. آرى، تو هر چه کنى کس را یاراى بازخواست تو نیست.

 

وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَیْتَ وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ وَ اسْتُمِیحَ فَضْلُکَ فَمَا أَکْدَیْتَ‏

 اى خداوند، از تو خواسته شد، عطا کردى. بى‏درخواست، دهش آغاز کردى. چون خواستار فضل و احسانت شدند، در بخشش سخاوت ورزیدى.

 

أَبَیْتَ – یَا مَوْلاَیَ – إِلاَّ إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلاً وَ إِنْعَاماً وَ أَبَیْتُ إِلاَّ تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِکَ وَ تَعَدِّیاً لِحُدُودِکَ وَ غَفْلَهً عَنْ وَعِیدِکَ‏

 زیرا اى مولاى من، جز احسان و تفضل و نیکى و انعام را بر خود نپسندیدى و من جز ارتکاب محرمات و تجاوز از حدود تو و غفلت از هشدارهاى تو به جاى نیاوردم.

 

فَلَکَ الْحَمْدُ – إِلَهِی – مِنْ مُقْتَدِرٍ لاَ یُغْلَبُ وَ ذِی أَنَاهٍ لاَ یَعْجَلُ‏

 پس حمد باد تو را اى خداوند من، که تو آن مقتدرى هستى که مغلوب نمى ‏گردى و بنده‏ ات را مهلت مى ‏دهى و در کیفر او شتاب نمى‏کنى.

 

هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِیرِ وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْیِیعِ‏

 بار خدایا، در اینجا کسى ایستاده که به فراوانى نعمتت اعتراف مى ‏کند ولى نعمتهاى تو را با خطا و تقصیر خود پاسخ مى ‏گوید. جاى کسى است که خود به تباهى خود گواهى مى‏ دهد.

 

اَللَّهُمَّ فَإِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِالْمُحَمَّدِیَّهِ الرَّفِیعَهِ وَ الْعَلَوِیَّهِ الْبَیْضَاءِ وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بِهِمَا أَنْ تُعِیذَنِی مِنْ شَرِّ کَذَا وَ کَذَا

 اى خداوند من، به تو تقرب مى ‏جویم به مقام رفیع محمد و طریقت درخشان على و به وسیله آن دو به تو روى مى‏آورم که مرا از شر آنچه از آن به تو پناه آورده‏ ام پناه دهى،

 

فَإِنَّ ذَلِکَ لاَ یَضِیقُ عَلَیْکَ فِی وُجْدِکَ وَ لاَ یَتَکَأَّدُکَ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ عَلَى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ

 که بر آوردن این نیاز با وجود توانگریت تو را به تنگنا نیفکند و با وجود قدرتت به رنج نیندازد، که تو بر هر کارى توانایى.

 

فَهَبْ لِی – یَا إِلَهِی – مِنْ رَحْمَتِکَ وَ دَوَامِ تَوْفِیقِکَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِکَ وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ‏

 اى خداوند من، به من ارزانى دار رحمت و دوام توفیق خود را تا آن را چون نردبامى گیرم و به مقام خشنودیت عروج کنم و از عذاب تو ایمنى گزینم. یا ارحم الراحمین.

 

گردآوری: بخش مذهبی موزستان

 

به این نوشته امتیاز بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×